responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : رساله توضيح المسائل - ط امير العلم المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد    الجزء : 1  صفحة : 541

محل تأمّل است: بايد احتياط كرد (مقلّد مى‌تواند در اين مسأله به ديگرى مراجعه كند).

مخيّر است: فتواست، مقلّد بايستى يكى از دو طرف و يا بيشتر را انتخاب نمايد.

مخرج بول و غائط: مجراى طبيعى خروج ادرار و مدفوع.

مخمّس: مالى كه خمس آن پرداخت شده باشد.

مُدّ: پيمانه‌اى كه تقريباً ده سير گنجايش داشته باشد (750 گرم).

مدّعى: خواهان؛ كسى كه براى خودش حقّى قائل است.

مذى: رطوبتى كه پس از ملاعبه از انسان خارج گردد.

مرتد: مسلمانى كه منكر خدا و رسول يا حكمى از ضروريّات دين شده كه انكارش به انكار خدا و رسول بازگردد.

مرتدّ فطرى: كسى كه از پدر يا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نيز مسلمان بوده و سپس از دين خارج شده است.

مرتدّ ملّى: كسى كه از پدر و مادر غير مسلمان متولّد شده ولى خودش پس از اظهار كفر مسلمان شده و مجدّداً كافر گرديده است.

مرجوح (مرجوح شرعى): چيزى كه كراهت شرعى داشته باشد.

مردار: حيوانى كه خود به خود مرده و يا بدون شرايط لازم كشته شده باشد.

مزارعه: قراردادى كه بين مالك زمين و زارع منعقد مى‌شود كه بر اساس آن مالك درصدى از محصول زراعى را صاحب مى‌شود.

مس: لمس كردن.

مسّ ميت: لمس كردن انسان مرده.

مساقات: آبيارى كردن؛ قراردادى بين صاحب باغ و باغبان كه بر اساس آن باغبان در برابر آبيارى و تربيت درختان، حقّ استفاده از مقدار معيّنى ميوه باغ را پيدا مى‌كند.

مستحاضه: زنى كه در حال استحاضه باشد.

مستحب: پسنديده؛ مطلوب؛ چيزى كه مطلوب شارع است ولى واجب نيست؛ هر حكم شرعى كه اطاعت آن موجب ثواب است ولى مخالفت آن عقاب ندارد.

مستطيع: توانا؛ كسى كه امكانات و شرائط سفر حج را دارا باشد.

اسم الکتاب : رساله توضيح المسائل - ط امير العلم المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد    الجزء : 1  صفحة : 541
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست