براى
اثبات اين شرط نيازى به اقامهى دليل نيست؛ زيرا، اگر غير بالغى اقرار كند، و
اقرار او هم مُثبت زنا باشد، زنايى كه در كودكى و قبل از بلوغ باشد، موجب حدّ
نيست. پس، به آنچه كه گفته شده- مثل اينكه عبادت كودك به درد نمىخورد و او
مسلوبالعبادة است و امثال اينها- نياز نداريم؛ براى اينكه اقرار كودك مثبِت
زناى موجب حدّ نيست. امّا فرض اينكه اقرار در حال كودكى، و زنا پس از بلوغ باشد،
فرض نامعقول است.
در
اينجا اضافه كردهاند: كودك مُقِرّ اگر مراهق و نزديك بلوغ هم باشد، اقرارش فايده
ندارد. ليكن صاحب جواهر رحمه الله مىگويد: اگر مراهقى مثلًا نوجوانى چهاردهساله
به زنا اقرار كرد، او را تعزير مىكنيم؛ زيرا، از دو حال خارج نيست؛ يا راست
مىگويد و يا كاذب است. پس، تعزير او يا به خاطر زنا است و يا به جهت دروغگويى. [2] ب: اعتبار عقل در مُقرّ
بر
اعتبار عقل بايد دليل آورد؛ زيرا، مسألهى عقل مانند بلوغ نيست. چه بسا فردى در
حال عقل مرتكب زنا شده باشد و در حال جنون اقرار كند؛ اجراى حدّ نيز پس از افاقه و
رفع جنون است. در اين صورت، نمىتوان گفت: در باب زنا عقل مدخليّت دارد؛ زيرا،
وقوع فحشا در حال عقل بوده، اقرار در حال ديوانگى است؛ و اين فرض در جنونهاى ادوارى
و فصلى متصوّر است.
دليل
عدم نفوذ اقرار مجنون، همان دليل عامّ «إقرار العقلاء على أنفسهم جايز» [3] است.
در
اين دليل، موضوع و مضاف اليه عقلا قرار داده شده است. بنابراين، دليلى بر نفوذ
اقرار مجنون نداريم. زيرا، موضوع نفوذ اقرار، اقرار عقلا است.