وجه
دوّم: اگر چه اين روايت كلمه «أقرّ» و «أفرغ» ندارد و تعبير به «وضع»
دارد؛ «لوضعه اياها»، امّا همان بيانى كه در مورد «اقرّ» و «أفرغ» در دو روايت قبل
داشتيم، در اينجا نيز جارى است، بدين معنا كه اگر نطفه مرد را با دستگاه در رحم
ديگرى قرار دادند، نمىتوانيم بگوييم:
وضع
الرجل مائه في رحم امرأة محرّمة؛ مرد نطفهاش را در رحم زنى حرام قرار داده است.
او نطفه را قرار نداده، بلكه ديگران و دستگاه اين كار را كرده است.
با
توجه به اين دو وجه، استدلال به اين روايت نيز بر حرمت شكل دوم تلقيح مصنوعى نا
تمام خواهد بود.
روايت
چهارم
عمده
رواياتى كه در اين مقام به آنها استدلال شده است، همان سه روايتى است كه بيان آنها
گذشت و چنان كه ملاحظه شد، دلالت آنها بر حرمت شكل دوّم تلقيح مصنوعى، تمام
نمىباشد.
امّا
در برخى آثار، روايات ديگرى در اثبات حرمت نقل شده است، كه از آن جمله روايت زير
مىباشد.