responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 96

كه امير و رهبرتان گردم». [1]

اما چون رفت و آمدها زياد شد و درخواست هاى مصرّانه مسلمانان افزايش يافت و سيل مردم خسته از مظالم پيشين و مشتاقِ عدالت به درِ خانه حضرت سرازير گرديد، امام احساس وظيفه كرد و ناگزير بيعت مردم را پذيرفت. امام در چند جاى نهج البلاغه از استقبال پرشور و پافشارى مردم، هنگام درخواست بيعت، ياد نموده است. از آن جمله مى فرمايد:

«مردم همانند شتران تشنه كامى كه به آب برسند و ساربان رهايشان ساخته و افسار از سر آن ها برگيرد; برمن هجوم آوردند، به يكديگر تنه مى زدند و فشار مى آوردند آنچنان كه گمان كردم مرا خواهند كشت، يا برخى، برخى ديگر را به قتل خواهند رسانيد، سپس اين موضوع (قبول خلافت) را زير و رو كردم، همه جهاتش را سنجيدم به طورى كه خواب را از چشمم ربود.» [2]

در جاى ديگر صحنه پرشور ازدحام مردم بر گرد خويش خود را مجسم ساختــه تابلوى گويايى از خوشحالى و شور و هيجان مردم پس از دريافت خبر قبول بيعت توسط آن حضرت، ترسيم مى كند و مى فرمايد:

«شما دستم را (براى بيعت) گشوديد و من بستم، شما آن را به سوى خود كشيديد و من آن را عقب كشيدم، پس از آن همچون شتران تشنه كه روز آب خوردن به آبشخور حمله مى كنند و به يكديگر تنه مى زنند، در اطراف من گرد آمديد، آن چنان كه بند كفشم پاره شد، عبا از دوشم افتاد، و ضعيفان زير دست و پا رفتند!

آن روز سرور و خوشحالى مردم به خاطر بيعت با من، چنان شدت داشت كه خردسالان به وجد آمده بودند، پيران خانه نشين با پاى لرزان براى ديدن منظره بيعت به راه افتاده بودند، و بيماران براى مشاهده اين


[1] نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 92.
[2] همان مدرك، خطبه 54.
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 96
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست