امام دهم طى نامه ها و پاسخ هايى كه به سؤالات شيعيان در اين باره مى داد، اين گروه را منحرف و كافر معرفى مى كرد و به شيعيان توصيه مى نمود كه از آنان دورى جويند.
امام در پاسخ سؤال يكى از شيعيان درباره «ابن حسَكَه» و عقايد باطل او، چنين نوشت:
«ابن حسكه كه لعنت خدا بر او باد دروغ گفته است، من او را از دوستان و پيروان خود نمى دانم، او را چه شده است؟ خدا لعنتش كند! سوگند به خدا، پروردگار، محمد(صلى الله عليه وآله) و پيامبران پيش از او را، جز به آيين يكتاپرستى و امر به نماز و زكات و حج و ولايت نفرستاده و محمد(صلى الله عليه وآله)جز به سوى خداى يكتاى بى همتا دعوت نكرده است. ما جانشينان او نيز بندگان خداييم و به او شرك نمىورزيم. اگر او را اطاعت كنيم، مشمول رحمت او خواهيم بود و چنان چه از فرمانش سرپيچى نماييم، گرفتار كيفرش خواهيم شد. ما برخدا حجتى نداريم، بلكه خدا ست كه برما و بر تمامى آفريده هايش حجت دارد.
من از كسى كه چنين سخنانى مى گويد، بيزارى مى جويم و از چنين گفتارى به خدا پناه مى برم، شما نيز از آنان دورى گزينيد و آنان را در فشار و سختى قراردهيد و چنان چه به يكى از آن ها دسترسى پيدا كرديد، سرش را با سنگ بشكنيد.[2]
امام ضمن نامه اى به «عبيدى»از فهرى و ابن باباى قمى نيز بيزارى جسته درباره آن دو، چنين نوشت:
من از فهرى (محمد بن نصير) وحسن بن محمد بن باباى قمى بيزارى مى جويم و تو و تمام شيعيان را از فتنه او برحذر مى دارم و آنان را لعن
[1] شريف القرشى، باقر، الإمام الهادى، ص 335.
[2] طوسى، اختيار معرفة الرجال، ص 519، حديث997; شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج18، كتاب الحدود، أبواب حد المحارب، باب7، ص 554.
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى الجزء : 1 صفحة : 629