responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 608

قصد سوئى در كار نيست و من مأمور اذيت و آزار او نيستم. آن گاه مشغول بازديد و جستوجوى خانه و اثاثيه آن شدم. در اطاق مخصوص او جز تعدادى قرآن و كتاب دعا چيز ديگرى نيافتم. چند نفر مأمور، او را از منزل خارج كردند و خود خدمت گزارى او را از منزل تا شهر سامرّاء عهده دار گشتم.

پس از ورود به «بغداد» ابتداءًا با «اسحاق بن ابراهيم طاهرى»، فرماندار بغداد، رو به رو شدم. وى به من گفت: يحيى! اين آقا فرزند پيامبر است، اگر متوكل را در كشتن او تحريك و ترغيب نمايى بدان كه خونخواه و دشمن تو، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) خواهد بود.

در پاسخ گفتم: به خدا قسم، تا به حال جز نيكى و خوبى چيز ديگرى از او نديده ام كه به چنين كارى دست بزنم.

(آن گاه به سوى سامرّاء حركت كردم) و پس از ورود به شهر سامرّاء جريان را براى «وصيف تركى»[1] نقل كردم، او نيز به من گفت: اگر يك مو از سر او كم شود، مسئول آن توخواهى بود! از سخنان اسحاق بن ابراهيم و وصيف تركى تعجب كردم و پس از ورود به دربار و ديدار با متوكل، گزارش سفر را به اطلاع او رساندم، ديدم متوكل نيز براى او احترام قائل است.[2]

ورود امام به سامرا

طبق دستور «متوكل» روز ورود به سامرّاء به بهانه اين كه هنوز محل اقامت امام آماده نيست! حضرت را در محل پستى كه به «خان الصعاليك» (كاروان سراى گدايان و مستمندان) معروف بود، وارد كردند و حضرت آن روز را در آن جا به


[1] وصيف از درباريان با نفوذ زمان متوكل بود.
[2] سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ص 359ـ 360. از سخنان «يحيى بن هرثمة» در مورد ورود او به مدينه، پايگاه مردمى امام به خوبى روشن مى گردد. از اظهارات إسحاق بن ابراهيم و وصيف نيز استفاده مى شود كه امام تا چه اندازه در ميان مردم و حتّى درباريان محبوبيت داشته است.
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 608
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست