responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 421

كه در آن زمان با او بيعت كرد، ابوجعفر منصور بود[1] كه بعدها به خلافت رسيد و چنان كه خواهيم گفت، دست به خون او آلود. البته بيعت منصور، روى هدف هاى سياسى و به منظور شكست امويان بود، زيرا در آن موقع محمد چهره سياسى بسيار روشن و ممتاز بود كه منصور و ديگران در حد او نبودند.

آغاز جنبش

با توجه به اين سوابق، هنگامى كه عباسيان، امويان را شكست دادند و ابوالعباس سفاح به خلافت رسيد، محمد و برادرش إبراهيم حكومت او را به رسميت نشناخته و به ديدار او نرفتند و پنهان شدند. محمد خود را شايسته خلافت، و ابوالعباس را غاصب اين مقام مى دانست و معتقد بود كه ابوالعباس و برادرش منور، به حكم بيعتى كه با او كرده اند، بايد از او پيروى نمايند، نه برعكس! از اين رو ابوالعباس از ناحيه آن دو نگران بود و از پدرشان در مورد آنان پرسوجو مى كرد. يك بار نامه اى از محمدـ كه طى آن از يك شخصيت بزرگ براى همراهى خود جهت انقلاب دعوت كرده بود ـ به دست ابوالعباس افتاد و بر نگرانى او افزود.[2]

از آن تاريخ، زندگانى سرّى و عمليات مخفى اين دو برادر انقلابى آغاز شد و سرگرم سازمان دهى نيروهاى مبارز و رهبرى عمليات ضد حكومتى شدند.

در سال 136 هجرى، در اواخر حكومت ابوالعباس، وليعهد و برادرش منصور وارد شهر مدينه شد، بزرگان و شخصيت هاى شهر به استقبالش رفتند. محمد و برادرش از شركت در مراسم استقبال، همراه ساير بنى هاشم خوددارى كردند.[3]

پس از آن كه منصور به خلافت رسيد، جستوجوى شديدى براى يافتن


[1] مقاتل الطالبيين، ص 173 و197.
[2] مقاتل الطالبيين صص 118ـ 120 و 158.
[3] تاريخ الأمم والملوك، ج9، ص 180; الكامل، فى التاريخ، ج5، ص 513.
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 421
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست