responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 242

مورخان مى نويسند:

هنگامى كه سر بريده «مروان»، آخرين خليفه اموى، را نزد «ابوالعبـاس»، نخستين خليفه عباسى، آوردند، ابوالعباس سجده اى طولانى كرد و پس از آن كه سر از سجده برداشت، خطاب به سر بريده مروان چنين گفت:

«ستايش خدا را كه انتقام مرا از تو و قبيله ات گرفت، ستايش خدا را كه مرا برتو پيروز و مظفر گردانيد». سپس افـزود: «اكنـون، برايم مهـم نيست كه مرگم كـى فرا رسد، زيرا به انتقام خون حسين(عليه السلام) دو هزار نفر از بنى اميه را كشتم....».[1]

وقتى كه جنازه هاى نيمه جان سران بنى اميه را در برابر ابوالعباس روى هم انباشتند، دستور داد بر فراز جنازه ها سفره اى گستردند و غذا آماده نمودند، آن گاه روى جنازه ها نشست و سرگرم صرف غذا شد، در حالى كه هنوز بعضى از آن ها زير پاى او تكان مى خوردند! وقتى كه از خوردن غذا فارغ شد، گفت: هرگز در عمرم غذايى به اين گوارايى نخورده ام!

آن گاه گفت: پاهاى اين ها را گرفته بكشيد و در راه ها بيفكنيد تا مردم اينان را پس از مرگشان نيز لعن كنند (همچون زمان حياتشان). طولى نكشيد كه مردم ديدند سگ ها پاهاى جنازه هايى را گرفته و بر زمين مى كشند و مى برند كه لباس هاى مليله دوزى شده و گران قيمت بر تن آن ها است![2]

در اين زمينه سند تاريخى ارزنده ديگرى در دست است كه نشان مى دهد


[1] ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج7، ص130. اين قضيه را مسعودى نيز در مروج الذهب، ج3، ص257 نقل كرده، ولى به جاى دو هزار نفر، دويست نفر نقل كرده است.
[2] ابن ابى الحديد، همان كتاب، ج7، ص139.
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 242
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست