responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 230

از طرف ديگر، با آن كه يزيـد نخست با كودكان و زنان و بازماندگان امام حسين با خشونت و غرور و تكبر برخـورد كرد و دسـتور داد آنان را در خانـه مخروبه اى جاى دهند، اما زير فشار افكار عمومى به فاصله كمى با آنان بناى نرمش و ملاطفت گذاشت و محل سكونتشان را تغيير داد و گفت: اگر مايل هستيد، شما را روانه مدينه كنم.

«عمادالدين طبرى» در اين زمينه مى نويسد: «زينب كس فرستاد نزد يزيد كه اجـازت ده ما را تا تعزيت حسين بداريـم، يزيد اجازت داد و گفت بايد ايشان را به دارالحجاره بريد تا آن جا گريه كنند. هفت روز آن جا تعزيت داشتند. هرروز چندان زن بر ايشان جمع مى شدند كه از حصر و احصا بيرون بود. مردم قصد كردند كه خود را به خانه يزيد اندازند و او را بكشند.

«مروان»[1] از اين حال واقف شده نزد يزيد آمد و به او گفت: هيچ صلاح ملك تو نيست كه اولاد و اهل بيت و متعلقان حسين آن جا باشند، صلاح در آن است كه كار ايشان بسازى و ايشان را به مدينه فرستى، الله! الله! كه كار ملك تو تباه شود به سبب اين عورات.

پـس يزيد، امام زين العابدين(عليه السلام) را بخواند و پيش خود بنشانيد و


[1] مروان پس از مرگ معاويه در مدينه بوده است، مگر اين كه بگوييم در اين مدت به شام سفر كرده بوده است.
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 230
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست