responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 217

خود را از آنان گرفتيم...». [1]

خروش حضرت زينب (عليها السلام)

اگر مجلس به همين جا خاتمه مى يافت، يزيد برنده بود، و يا آن چه به فرمان او انجام مى يافت، چندان زشت نمى نمود، اما زينب نگذاشت كار به اين صورت پايان بيابد; آن چه را يزيد مايه شادى مى پنداشت، در كام او از زهر هم تلخ تر كرد; به حاضران نشان داد: اينان كه پيش رويشان سرپا ايستاده اند، دختران همان پيامبرى هستند كه يزيد به نام او برمردم شام سلطنت مى كند. زينب با قدرت و شهامت تمام آغاز سخن كرد و خطاب به يزيد چنين گفت:

خدا و رسولش راست گفته اند كه: پايان كار آنان كه كردار بد كردند، اين بود كه آيات خدا را دروغ مى خواندند و آن ها را مسخره مى كردند.

يزيد! چنين مى پندارى كه چون اطراف زمين و آسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما را به دستور تو مانند اسيران از اين شهر به آن شهر بردند، ما خوار شديم و تو عزيز گشتى؟ گمان مى كنى با اين كار قدر تو بلند شده است كه اين چنين به خود مى بالى و بر اين و آن كبر مىورزى؟ وقتى مى بينى اسباب قدرتت آماده و كار پادشاهيت منظم است از شادى در پوست نمى گنجى، نمى دانى اين فرصتى كه به تو داده شده است براى اين است كه نهاد خود را چنان كه هست، آشكار كنى. مگر گفته خدا را فراموش كرده اى كه مى گويد: «كافران مى پندارند اين مهلتى كه به آن ها داده ايم، براى آنان خوب است، ما آن ها را مهلت مى دهيم تا بار گناه خود را سنگين تر كنند، آن گاه به عذابى مى رسند كه مايه خوارى و رسوايى است».


[1] ليت اشياخى ببدر شَهِدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل
لأهلّـوا و استهلّوا فرحا *** ثم قالوا يا يزيد لا تشـل
فجزيناهم ببدر مثلها *** و اقمنا ميل بدر فاعتدل

(ابن طيفور، بلاغات النساء، ص20)

اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 217
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست