responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 216

لكه ننگ يا مذلت ننشسته است .[1]

حضرت زينب (عليها السلام) در كاخ يزيد

يزيد دستور داد اسيران را همراه سرهاى شهيدان به شام بفرستند. قافله اسيران به سمت شام حركت كرد. مأموران ابن زياد بسيار تندخو و خشن بودند. در بار شام به انتظار رسيدن اين قافله، كه پيك فتـح و پيروزى محسوب مى شد، دقيقه شمارى مى كرد. به گفته مورخان، كاروان اسيران از دروازه ساعات در ميان هزاران تماشاچى وارد شهر گرديد. آن روز شهر دمشق، غرق شادى و سرور، پيروزى يزيد را جشن گرفته بود! قافله اسيران در ميان انبوه جمعيت، كوچه ها و خيابان ها را پشت سر گذاشت و تا كاخ بلند حكومت يزيد بدرقه شد.

درباريان; در جايگاه مخصوص نشسته و يزيد بر فراز تخت، با غرور و نخوت تمام آماده ديدار اسيران بود. درمجلس يزيد، برخلاف مجلس عبيدالله، همه كس راه نداشت، بلكه تنها بزرگان كشور و سران قبايل و برخى از نمايندگان خارجى حضور داشتند و از اين جهت مجلس فوق العاده مهم و حساس بود.

اسيران، وارد كاخ شدند و در گوشه اى كه در نظر گرفته شده بود، قرار گرفتند. چون چشم يزيد به اسيران خاندان پيامبر افتاد، و آنان را پيش روى خود ايستاده ديد، دستور داد تا سر امام حسين(عليه السلام) را در ميان طشتى نهادند. لحظه اى بعد او با چوبى كه در دست داشت، به دندان هاى امام مى زد و اشعارى را كه «عبدالله بن زبعرى سهمى» در زمان كافر بودن خود گفته بود و يادآور كينه هاى جاهلى بود، مى خواند و چنين مى گفت:

«كاش بزرگان من كه در بدر حاضر بودند و گزند تيرهاى قبيله خزرج را ديدند، امروز در اين مجلس حاضر بودند و شادمانى مى كردند و مى گفتند يزيد دست مريزاد! به آل على كيفر روز بدر را چشانديم و انتقام


[1] بلاغات النساء، ص24. دكتر شهيدى، سيدجعفر، قيام حسين(عليه السلام)، ص182.
اسم الکتاب : سيره پيشوايان المؤلف : پيشوايى، مهدى    الجزء : 1  صفحة : 216
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست