اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم المؤلف : العلامة الطباطبائي الجزء : 1 صفحة : 157
خود ذيمقراطيس نيز تصريح كرده است- اينطورى كه ما از اشياء بوسيله حواس خود ادراك مىكنيم- دليل بر حقيقت اشياء خارجى نيست- بلكه نماينده تاثيرات مختلف ذراتى است- كه از اجسام خارج مىشوند و داخل عضو حاسه ما مىگردند- .
از ذيمقراطيس نقل شده كه گفته است- بر حسب قرار داد شيرين شيرين است- بر حسب قرار داد تلخ تلخ است- بر حسب قرار داد گرم گرم است- بر حسب قرار داد سرد سرد است- بر حسب قرار داد رنگ رنگ است- ولى اگر حقيقت را بخواهيد- اينها فقط ذرات هستند و خلاء - .
و از جمله دانشمندان حسى- كه نظريه دكارت و پيروانش را- راجع بمعقولات صرفه نفى كردند- و به پيروى ژان لاك قائل باصالت حس شده- جميع معلومات را مستند بحس دانستند- ژرژبركلى [1](1685 1753 م) و داويد هيوم [2](1911 1776 م)مىباشد- اين دو نفر در نفى ارزش محسوسات- كه به عقيده آنها مبدا اصلى علم هستند- از دكارت و ژان لاك نيز جلوتر رفتند- مثلا دكارت بعد و شكل و حركت را در جسم خواص اوليه- كه به عقيده او معقولند نه محسوس حقيقى مى دانست- و تنها خواص ثانوى از قبيل صوت و رنگ و طعم- و حرارت را كه محسوسند بىحقيقت ميدانست- ولى اين دو نفر راه افراط پيمودند- خواص اوليه را نيز مانند خواص ثانويه- بىحقيقت پنداشتند- اين دو نفر با آنكه مبدا علم را حس شمردند- هيچگونه ارزش و اعتبارى براى ادراكات حسى- قائل نشده و حتى وجود خارجى محسوس را نيز انكار كردند
نظريه كانت
كانت
[3]فيلسوف شهير آلمانى 1724 1804 م- نظريات قابل توجهى در باب ارزش معلومات- و ساير مسائل مربوط به علم دارد- كانت از فلاسفه درجه اول اروپا بشمار ميرود- و اروپائيان اعتقاد عظيمى به فلسفه وى دارند- يكى از دانشمندان اروپا در باره فلسفه وى مىگويد- گويا كوهى است كه از فلسفه ريخته شده است- فلسفه كانت را از آن جهت كه به حد اعلى- به نقادى و صرافى عقل و فهم انسان پرداخته- و حدود عقل و حس را تعيين نموده- و امور شناختنى را از امور غير قابل شناخت- جدا ساخته فلسفه انتقادى كريتىسيسم مىخوانند- .
مرحوم فروغى مىگويد- نقادى علم و فلسفه را فرنسيس بيكن - [4] نيمه دوم