اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئاليسم المؤلف : العلامة الطباطبائي الجزء : 1 صفحة : 148
به اشخاص مختلف است- .
دقت در اين مطلب واضح مىكند- كه نتيجه گيرى نسبيون جديد غلط است- و اساسا حقيقت نسبى معنى ندارد- زيرا در مثال بالا كه دو نفر يك جسم را- با دو كيفيت مختلف مىبينند- خود آن جسم در واقع و نفس الامر- يا داراى يكى از آن دو كيفيت خواهد بود- و يا اينكه هيچيك از آن دو كيفيت را نخواهد داشت- و داراى كيفيت ثالثى خواهد بود- و البته ممكن نيست- در آن واحد داراى هر دو كيفيت مختلف باشد- در صورت اول ادراك يكى از آن دو نفر خطاى مطلق است- و ادراك ديگرى حقيقت مطلق- و در صورت دوم هر دو خطاكارند- و در هر صورت حقيقت نسبى نامعقول است- .
بعضى از دانشمندان مانند بركلى اختلاف ادراكات را- دليل بر عدم وجود خارجى مدركات دانستهاند- و بعضى ديگر از دانشمندان مانند دكارت و ژان لاك - [1]و پيروان اين دو اختلاف ادراكات را فقط منحصر- بمورد خواص ثانويه اجسام دانسته- و اين خواص را ذهنى و غير خارجى مىدانند- .
ولى مطابق عقيده نسبيون - كه براى مدركات وجود خارجى قائلند- نتيجه ادله آنها مدعاى شكاكان است كه مىگويند- نميدانيم ادراكات ما حقيقت است يا نيست- نه مدعاى خودشان كه مىگويند- حقيقت است ولى نسبى است- بلكه چنانكه گفته شد حقيقت نسبى اساسا بى معنى است- على اى حال نسبيون جديد- در باب ارزش معلومات مطلب تازهاى- علاوه بر آنچه شكاكان قديم گفتهاند ندارند- .
ماترياليسم ديالكتيك مدعاى نسبيون را- در باب حقيقت مىپسندد- و در عين حال از شكاك بودن احتراز دارد- .
ما بعدا در همين مقاله در اين باره گفتگو خواهيم كرد- و اثبات خواهيم نمود كه ماترياليسم ديالكتيك نيز- با آنكه از شكاك بودن احتراز دارد- از روش يقين خارج شده و از شكاكان پيروى نموده است- .
راستى اگر ما دخالت اعصاب يا ذهن- و بالاخره دستگاه ادراكى خود را در جميع معلومات- اعم از محسوسات و معقولات بپذيريم- صريحا بايد به مدعاى شكاكان اعتراف كنيم- و بگوئيم ما نبايد اطمينان داشته باشيم- كه آنچه در باره جهان مىفهميم- با واقع و نفس الامر مطابق است- ما بايد مسائل همه علوم طبيعى و رياضى- و فلسفه را با ترديد تلقى كنيم- .
در مقاله 2 اشاره شد و در مقاله 5 نيز خواهد آمد- كه ذهن قدرت دارد فى الجمله- بماهيت اشياء بطور اطلاق و دست نخورده نائل شود- و يك