اسم الکتاب : فرهنگ قرآن المؤلف : امامی، عبدالنبی الجزء : 1 صفحة : 124
در
ملخّص المنجد و منتهی الأرب آمده که: عفّة، مصدر است به معنای پارسایی،
خودداری از ناروا، پاکی تن، و عفاف: دارو، و عفاف و عفافة: پارسایی و
پاکدامنی، و عفافة و عفّة؛ یعنی باقیمانده شیر در پستان و شیر جمع شده، و
عفیف؛ یعنی پارسا و پاکدامن، و عفیفه، مونث آن است، و اعفاف: پارسا کردن و
بازداشتن کسی از حرام، و تعفّف: خودداری از حرام و از سؤال و درخواست
مساعدت، و استعفاف: پارسایی کردن و خودداری از محرمات و از طلب چیزی. [1] شیخ
در مصباح الانظار فرموده: اصل عفّة، خودداری نمودن است از آنچه جایز و یا
سزاوار نباشد، مانند: حفظ زبان از سؤال نمودن، محافظت شکم از حرام و محافظت
فرج از زنا. ظاهر این است که همه این مراتب سودی نبخشد مگر با تمسّک به
ولایت. [2] طبرسی در مجمع البیان فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و
استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن عفت و به کار بردن
آن. [3] علامه طباطبایی در المیزان فرموده: استعفاف و تعفّف از نظر معنا
به هم نزدیکند، و «فلیستعفف»: باید و بر او لازم است که طریق عفت و
پاکدامنی را طلب نماید. [4]3. استعفاف و تعفف در تفاسیر
شیخ طوسی در تبیان و طبرسی در مجمع البیان فرمودهاند: «وَ مَنْ کانَ
غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ»: هر کس از اولیای اموال یتیمان غنی بود، باید
آنچه را از مال یتیم سهم اوست، برای خودش نگیرد، خواه کم باشد یا زیاد، و
از خوردن آن، خودداری نماید. [5] همینطور فی قوله تعالی: «وَ
لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ
اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، گفتهاند: این امر از جانب خدای متعال برای کسی
است که راهی را برای ازدواج نمودن نمییابد؛ از اینکه توان پرداخت مهریه
را ندارد و یا آنکه نمیتواند آنچه
[1]. ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 553. [2]. مصباح الانظار الابرار، ص 161. [3]. مجمع البیان، ج 2، ص 386 و ج 7، ص 139. [4]. المیزان، ج 4، ص 185 و ج 15، ص 122. [5]. تبیان، ج 3، ص 119- مجمع البیان، ج 3، ص 9.
اسم الکتاب : فرهنگ قرآن المؤلف : امامی، عبدالنبی الجزء : 1 صفحة : 124