اسم الکتاب : از تو سوال مى كنند( مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 141
زمان من تكبير گفتم شما هم تكبير بگوييد. سپس دستور داد نفر اوّل را چشم بسته
نزد وى آورند. پرسيد: پدر اين جوان به مرگ طبيعى مرد، يا كشته شد؟ متّهم عرض كرد:
فوت كرد. پرسيد: اموالش چه شد؟ عرض كرد: نمىدانم اموالش چه شد.
پرسيد: چه روزى فوت كرد؟ پاسخ داد (مثلًا) روز شنبه. حضرت خطاب به كاتب فرمود:
تمام اين اظهارات را يادداشت كن. سپس پرسيد: او را در كجا دفن كرديد؟
عرض كرد: فلان مكان. پرسيد: چه كسى بر او نماز خواند؟ جواب داد: فلان شخص.
پرسيد: بر اثر چه بيمارى فوت كرد؟ پاسخ داد: فلان بيمارى. حضرت جزئيّات ديگرى نيز
از وى پرسيد و كاتب همه را يادداشت مىكرد. اگر متّهم راست گفته باشد بايد بقيّه
هم مثل او جواب بدهند، و اگر دروغ گفته پاسخ بقيّه حداقل در بعضى موارد متفاوت
خواهد بود. بازجويى از وى تمام شد، حضرت تكبيرى گفت، و جمعيّت حاضر نيز تكبير
گفتند. متّهمان با شنيدن صداى تكبير دلشان خالى شد، با خود گفتند حتماً دوستمان
اعتراف كرد و همه ما را لو داد. حضرت متّهم نفر دوّم را طلبيد. خطاب به او فرمود:
«آنچه رفيقت بايد بگويد گفت، تو حقيقت را بگو» حضرت بدون آن كه دروغى گفته باشد با
يك جمله دوپهلو دل او را بيشتر خالى كرد، و اين باعث شد كه وى به واقعيّت اقرار
كند. عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! من به تنهايى قاتل نبودم، بلكه اين جنايت توسّط
همه ما رقم خورد! با اعتراف متّهم دوّم، حضرت تكبير گفت و مؤمنان حاضر نيز تكبير
گفتند. حضرت خطاب به فرزند مقتول فرمود: با اينها چه مىكنى؟ عرض كرد: يا على به
حرمت تو از آنها گذشتم، آنگاه حضرت آنان را يكى پس از ديگرى فراخواند. همه آنان
به قتل و تصرف اموال پدر آن جوان اقرار كردند. آنگاه فرد اوّل را كه اقرار نكرده
بود بازگرداند و او هم اقرار كرد. على عليه السلام آنان را به پرداخت مال و قصاص
خون ملزم ساخت. [1]
[1]. دانشنامه اميرالمؤمنين عليه
السلام، ج 11، ص 59.
اسم الکتاب : از تو سوال مى كنند( مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 141