اسم الکتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 371
براى رفع اين شبهات نگاشتيم، اينها واژه صبر را چنين تفسير مىكردند: كه دين و
مال و ناموس و بيتالمقدس و مكه و مدينه و غيره از بين برود و كسى دم نزند اگر
سيلى به يك طرف صورتت زدند، هيچ نگو بلكه طرف ديگر را هم بگير تا بزنند سياه باد
چهرههاى گمراه كننده و غلط اندازتان، بايد دست چنين افرادى قطع شود تا مشتشان باز
شود، در سال 56 زمان طاغوت در پى مبارزات روحانيت تصميم گرفتند حدود 20 نفر از
مدرسين را تبعيد كنند، سهم ما هم چابهار بود، وقتى به ايرانشهر رسيديم كتابى
خواستم و كشكول شيخ بهائى را به من دادند، آن را باز كردم داستانى تاريخى در آن
بود كه: براى ما، در تبعيدگاه بسيار الهامبخش شد و روحيه و استقامتى براى ما پديد
آورد آن داستان چنين بود كه: بوزر جمهر حكيم وزير انوشيروان از دين پدران خود كه
گبرى مسلك و زردشتى بودند، به دين عيسى (عليه السلام) روى آورد، و افراد را نصيحت
كرد و گفت شنيدهام كه: در آخر الزمان پيامبرى به نام محمد مصطفى (صلى الله عليه
وآله) خواهد آمد، اگر روزگار او را درك كنم نخستين ايمان آورنده به او هستم، و اگر
نيابم اميد حشر با امّت او را دارم، خبر به انوشيروان رسيد و حكم دستگيرى او را
صادر كرد، و به او گفت: تو با اين كار قصد شورانيدن مردم را بر ضد من داشتى، و يا
توبه مىكنى يا تو را مىكشم، گفت مردم مرا حكيم و خردمند مىانگارند، و فرد حكيم
و فرزانه چون از تاريكى به روشنائى آمد، ديگر به تاريكى نرود، وگرنه بىخرد باشد،
انوشيروان حكم به زندانى كردن او داد، و او را در اطاقى تاريك چون گور كرده و به
غُل و زنجير بستند، و لباسى خشن به او پوشاندند، و روزى دو قرص جو و يك كفّه نمك و
ظرفى آب به او مىدادند، و دو سال به اين منوال سپرى شد، تا خبر به انوشيروان
دادند، از درون آن اطاق و سلولى كه بوزرجمهر است، صدائى نمىآيد، حكم شد كه او را
بيرون آورند، وقتى درب زندان را باز كردند، و او در روشنائى قدم نهاد، او را قويتر
از اول يافتند،
از او سبب اين استقامت پرسيدند او گفت: معجونى از شش عنصر ساختهام، كه هر روز
مقدارى
اسم الکتاب : اخلاق اسلامى در نهج البلاغه( خطبه متقين) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 371