آثار
نصرانيّت نيز در تشيّع در اين جمله ظاهر شده است كه مىگويند:
«نسبت امام به خدا مانند نسبت مسيح است به او»!
و نيز مىگويند:
«لاهوت (عالم ماوراى طبيعت) با ناسوت (عالم
طبيعت) در وجود امام بايكديگر متحد شده و به هم پيوسته است، و سلسله نبوّت و رسالت
هرگز قطع نمىشود و در روى زمين خواهد بود، هر كس با لاهوت متحد باشد پيامبر است»!
«عقيده به تناسخ ارواح[2]،
تجسم خدا[3]، حلول[4]
ومانندآن ازعقايد برهمائيها[5]
[2]. منظور از «تناسح ارواح» اين است كه روح
انسانى پس از مرگ بلافاصله به بدن انسان ديگر، يا حيوان، ياگياه، يا جمادى انتقال
يابد، ولى معروف همان انتقال به بدن انسان ديگر يا حيوان است.
بعضى از
فلاسفه (مانند صدرالمتأهلين شيرازى) براى هر يك از اين صور چهارگانه اسم خاصى قايل
شدهاند: انتقال روح انسان را به بدن انسان ديگر «نسخ» و به بدن حيوانى «مسخ» و به
جسم گياهى «فسخ» و به جمادى «رسخ» ناميدهاند.
تناسخ از
نظر محققان فلاسفه و دانشمندان عقايد و كلام باطل است و دلايل گوناگونى بر بطلان
آن در كتابهاى «فلسفه» و «كلام» ذكر نمودهاند (به كتاب اسفار و شرح تجريد، به
عنوان نمونه مراجعه فرماييد).
[3]. عقيده به جسميت خداوند يكى از خرافىترين
عقايدى است كه در ميان طايفه كوچكى از مسلمانان به تقليد از مذاهب خرافى گذشته
پيدا شد، اين عدّه را «مجسمه» و گاهى «مشبهه» مىنامند، اينها عقيده داشتهاند كه
خدا جسم دارد و براى او بدن و چشم و گوش و دست و پا و محل و چيزهاى ديگر قايل
بودهاند!
شهرستانى
نويسنده كتاب ملل و نحل معتقد است كه اصل عقيده تجسم خدا از افكار يهود وارد اسلام
شده است، ولى مطالعه اديان گذاشته به ما نشان مىدهد اين عقيده اختصاص به بعضى از
يهود نداشته، بلكه همواره در ميان ملل عقب افتاده
چنين طرز
فكرى بوده است، و هر قدر به عقبتر برگرديم و اعتقاد انسانهاى گذشته را مورد بررسى
قرار دهيم مظاهر اين عقيده در ميان آنها بيشتر ديده مىشود، توجه به بت و پرستى
نيز يكى از همين مظاهر است، اصولًا اقوام و مللى كه طرز فكر آنها بسيار سطحى و
پايين بوده قادر نبودهاند كه مسأله «تجرد ذات خدا» را تصور كنند تا چه رسد به
اينكه اعتقاد پيدا كنند، و لذا همواره فكرشان درباره خدا به جسم و موجودى مانند
خودشان متوجه مىشد.
به نظر
مىرسد كه سرچشمه اصلى اين عقيده در ميان بعضى از مسلمانان، جمود محض روى پارهاى
از