سفسطهها[1] زده شده است. مطهري به دنبال اين بود که اجازه ندهد چنين قارچهاي سمي در جامعه برويند و تکثير سرطاني بيابند. بيشک اگر مطهري در بين ما بود ـ گرچه اکنون روحش حضور دارد ـ ميگفت من عمر و جانم را در اين راه فدا کردم تا تحريفي به وجود نيايد و در عقايد مردم فسادي شکل نگيرد. او نسل جوان را از اين تلاطم فکري و اعتقادي ميرهانيد و فرياد ميزد اگر به راه من ايمان داريد، همان را طي کنيد. البته بايد از اين خطرها استقبال کرد.[2]
بيان حقايق
بايد ميراث معنوي انبيا و اوليا را، نهتنها به مردم مسلمان و امت مؤمن، که به همه انسانها برسانيم. هدايت مردم به گروهي خاص منحصر نميشود، بلکه امانتي است در دست علما، که بايد در حد توان و با رعايت شرايط به جوامع بشري برسانند. برخي از کساني که خدمت وجود مقدس وليعصر(ارواحنا له الفدا)رسيدهاند، با اعتراض آن حضرت روبرو شدهاند که چرا معارف ما را به همه مردم روي زمين نميرسانيد؛ چرا زبان اقوام را ياد نميگيريد تا اين علوم را به زبان هر ملت برايشان بيان کنيد. صرف نظر از اينکه شايد اين نقل براي ما حجيت نداشته باشد، دلايل عقلي و نقلي فراواني هست که علما نبايد تنها به عمل کردن به دستورات الاهي و موازين قرآن و سنت اکتفا کنند، بلکه پس از بهرهمندي از هدايت الاهي، موظفاند ديگران را راهنمايي کنند:
[1] سفسطه (Safsata) قياسي است که از وهميات مرکب باشد و برخي گفتهاند در آن مشبهات نيز ديده ميشود و غرض آن به غلط انداختن خصم و ساکت کردن اوست. به آن مغالطه هم ميگويند و کساني که سفسطهبازي ميکردند به سوفسطايي معروفاند (گلي زواره). [2] سخنراني در دانشگاه تهران، (19/2/1369).