ميپرسد و پاسخش را نيز ميخواهد. اين اشکالي ندارد. ابنکمونه[1] از حکما بود. او شبههاي را در توحيد مطرح کرد که بسياري از حکيمان بزرگ نتوانستند پاسخش را بدهند؛ اما طرح اين شبهه در يک جلسه فلسفي و در جمع خواص حکمت بود. اگر کسي انگيزه علمي دارد، بايد پرسش خود را از حکيمان و اهل فن بپرسد، نه اينکه با طرح و نشر شبهات ذهن جوانان را آشفته سازد. کدام دشمن اسلام و انقلاب و با چه نيرويي ميتواند اينگونه با اعتقادات و مقدسات بجنگد و باورهاي اصيل و پاک را ضعيف کند؟ اينان از بعثيها خطرناکترند. بعثيها به سرزمين ايران يورش آوردند؛ گروهي جوان جان بر کف در برابرشان به دفاعي مقدس برخاستند و پس از رزمي بيامان و به خذلان افکندن دشمن به شهادت رسيدند. گرچه متجاوزان جان اينها را گرفتند، موفق نشدند ايمانشان را به سرقت برند. اما اين مارهاي خوش خط و خال در لابهلاي قشرهاي جامعه با ظاهري آراسته ميخزند، تا نيش زهرآگين خود را در روح و ايمان جوانان فرو برند. ايشان به نام بحثهاي کلامي، اعتقادي و فلسفي ميگويند چيزي را نميتوانيم اثبات کنيم و حکمت و کلام پايهاي ندارد. اگر به ايشان بگويي شما خود در آن کتابتان به اين مسائل استناد کردهايد، پاسخ ميدهند: آن کتاب را نُه سال پيش نوشتهايم و ديگر از آن وضع بيرون
آمدهايم؛ پوست انداختهايم و آنها را باور نداريم. چاره اين شبههافکنيها، مراجعه به اهل فن و تشکيل مناظرههاي تلويزيوني است. سالهاست پنبه اين افکار شووينيستي[2] و اين
[1] ابنکمونه، عزالدوله سعد بن منصور بن سعد بن حسن بن هبةالله بن کمونه فلسطيني بغدادي، دانشمند و فيلسوف اواخر قرن هفتم هجري صاحب تأليفاتي چون شرح تلويحات سهروردي، تنقيح الابحاث في البحث عن الملل الثلاث،شرح اشارات ابنسينا و شرح الصائف سهروردي ميباشد. وي صاحب شبهه مشهور در توحيد است که ملاصدرا در شرح هدايه و لاهيجي در گوهر مراد آن را نقل و ردّ کردهاند. وفات وي به قولي در سال 683 هجري و به نقلي ديگر در سال 690 هجري اتفاق افتاده است (گلي زواره). [2] واژه شووينيسم (chauvinism) از نيکولاشون (Nicoloscha) سرباز فدايي ناپلئون بناپارت گرفته شده است. علت اين نامگذاري اطاعت بيچون و چراي شوون از ناپلئون بود. در زبان انگليسي اين لفظ کتابهاي براي هرگونه زيادهروي خودپرستانه به کار ميرود.