خصومت با انبيا و جانشينان آنان حتي پس از شهادت يا وفات ايشان پايان نميگيرد، و با شگردهايي ديگر ادامه مييابد. يكي از گونههاي اصلي اين شگردها تحريف[1] معارف و آموزههايي است كه پيامبران به منزله ارمغاني آسماني براي بشر آوردهاند و با تلاشي خستگي ناپذير به تعليم آنها پرداختهاند. هدف تحريفگران اين است كه تعاليم وحي را به صورتي درآورند كه موقعيت و مطامعشان را به خطر نيندازد و بلكه چنان باشد كه از آنها به سود خويش و هواهاي نفسانيشان بهره گيرند. به هر روي، آنان با اين كار ميكوشند تا مردم را از راه مستقيم دين و رسيدن به سعادت فردي و اجتماعي محروم سازند.[2]
تحريف، گونههاي مختلفي دارد كه به اجمال دو صورتِ اصلي آن را بررسي ميكنيم.
تحريف: اين نوع تحريف، خود به دو گونة «تحريف به زياده» و «تحريف به نقيصه» تقسيم ميشود، و مراد از آن، افزودن يا كاستن كلماتي بر گفتار معصوم است؛ به گونهاي كه با اين كار مفهومِ گفتارِ اصلي تغيير كند. مخالفان از اين طريق ناگفتههاي فراواني را، به دروغ، به معصومان نسبت ميدهند. چنانكه ميدانيم، كتابهاي آسماني بعد از آنكه در اختيار مردم قرار گرفت، كمابيش دستخوش تحريف و تغيير گرديد و امروزه، تورات و انجيل و نيز
[1] أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ «آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند؟ با آنكه گروهي از آنان سخنان خدا را ميشنيدند، سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف ميكردند، و خودشان هم ميدانستند» (بقره، 75). [2] آيات 75 سورة بقره، 46 سورة نساء، 13و 41 سورة مائده از رواج اين شگرد در ميان يهوديان خبر دادهاند.