ندارد، به شما نرسيده است؟ فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، ولي آنان دستهايشان را [به نشانة اعتراض] بر دهانهايشان نهادند و گفتند: ما به آنچه شما بدان مأموريت داريد كافريم، و از آنچه ما را بدان ميخوانيد سخت در شكّيم.
از سياق اين آيه بر ميآيد كه اين امر به چند قوم خاص باز نميگردد؛ بلكه در ميان اقوام فراواني جاري بوده است، و تمام اين اقوام داستان مشتركي دارند: پيامبران الهي براي آنان مبعوث شدند، ولي همگي به شدت و صراحتْ آماج تكذيبها و دشمنيها قرار گرفتند.[1]
اما اين ستيزهجوييها با ترفندها و شيوههاي مختلفي صورت ميپذيرفت كه اينك به اصليترين گونههاي آنها ميپردازيم.
ترور شخصيت پيامبران
نخستين مرحله ضديت با دعوت انبياي الهي اين بود كه شخصيت آنان را در ميان مردم تضعيف ميكردند و ميكوشيدند تا از اين طريق مانع اقبال ديگران به ايشان گردند. اين كار با شگردهاي مختلفي صورت ميگرفت.
استهزا و تمسخر: تمام پيامبران، بيهيچ استثنايي آماج تمسخر و استهزا قرار گرفتهاند:
يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون؛[2] «دريغا بر اين بندگان، هيچ فرستادهاي براي آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند ميكردند».
براي مثال، كفار و مشركانِ مكه، با ديدن حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله) به مسخره ميگفتند: «آيا اين همان كسي است كه خدايان شما را [به بدي] ياد ميكند؟»[3] و به اين ترفند ميخواستند او را در نظر ديگران خوار و كوچك جلوه دهند.
[1] ر.ك: محمّدتقي مصباح يزدي، معارف قرآن، ج 5، ص 59 ـ 61. [2] يس(36)30. در اين باره همچنين مراجعه كنيد به: هود(11)، 38؛ حجر(15)، 11؛ زخرف(43)، 7؛ رعد(13)، 12 و 14. [3] انبياء (21)، 36.