دريابند و با فعاليتهاي علمي و فرهنگي و اجتماعي خود به دفع شبهات و انحرافات بپردازند.
نفوذ و اقتدار معنوي روحانيت
نظر به جايگاه علم و عالمان ديني در مكتب اسلام و نيز وظايف و مسئوليتهايي كه دين براي ايشان تعيين كرده است، وجود زمينة نفوذ و قدرتِ معنوي فقيهان و علماي وارسته را در ميان تمام تودههاي مردم و طبقات مختلف اجتماعي ـ بهخصوص در جوامع ديني ـ آشكار ميسازد. به عبارت ديگر يك روحاني حقيقيِ دينشناس، هم بايد در ميان مردم و در خدمت خلق خدا باشد و در تعليم و نشر معارف دين و مسائل روزآمد جامعه و تطبيق آنها با يكديگر بكوشد و براي رفع شبهات فكري و عقيدتي، و تبيين و حل مشكلات و مسائل شرعي مردم بكوشد، و هم بايد در پي ارشاد ارباب قدرت و امر به معروف و نهي از منكر آنان و دفاع از ساحت دين در مقابل كجرويهاي حكومتها باشد. به اين ترتيب ميان روحانيت و تمام طبقات اجتماع تعامل و ارتباطي بسيار نزديك برقرار ميشود و زمينة نفوذ و قدرت معنوي و اجتماعي عالمان و انديشمندان ديني فراهم ميآيد.
از سويي اگر در خاستگاه نبيستيزيها و وليّ ستيزيهاي اهل باطل، نظري ديگر افكنيم، در مييابيم علت آن همه دشمنيها، اينجا نيز وجود دارد. به عبارت ديگر، «دين» كه عامل اصليِ نبرد ميان اهل حق و اهل باطل بود، در اين مقام نيز رخ مينمايد و مانع زيادهخواهي و بيدادگريهاي طاغوت ميشود، و در اين ميان فطرتهاي پاك مردم و انسانهاي آزاده، همانطور كه خداوند آنان را آفريده است، در پي ياري دين خدا و نيز ياري پيروان و مدافعان دين خدا بر ميآيند، و به اين ترتيب روحانيت به يكي از دشمنان خطرناكِ طاغوت تبديل ميشود؛ دشمني كه هستي و موقعيت اهل باطل را تهديد ميكند.