كه از صدر اسلام تا كنون، و به نام قرآن و اسلام صورت پذيرفته است. از اين سوي براي آنكه اسلام بتواند نقش خويش را در سعادت انسان به نحو كامل ايفا كند بايد كساني باشند كه راه شناخت واقعي آن را بدانند.
اما تنها راهِ شناخت اسلامِ واقعي در زمان فقدان ائمّه اطهار(عليهم السلام) و غيبت امام عصر(عج) عبارت است از تحقيق درست در كتاب و سنّت و استفاده از اَدلّة قطعيِ عقلي؛ چراكه در اين دوران، دسترسي به امام معصوم(عليه السلام) نوعاً ميسور نيست.[1] بر اين اساس براي يافتن حقيقتِ تعاليم و معارف وحي ميبايد به كمك شيوهها و براهين قطعيِ عقلي به كتاب و عترت مراجعه كرد و علوم و مواريث اهلبيت(عليهم السلام) را به دست آورد، و اين كار، تنها به دست طالبانِ سختكوش و با تقواي علوم دين صورت ميگيرد، و در اختيار همة مردم نهاده و تبليغ ميشود؛ يعني در واقع فقيهان و عالمانِ راستين ديناند كه با بهرهگيري از علوم عقلي و نقلي، روات و احاديثِ معتبر را شناسايي ميكنند و با استفاده از شيوههاي معتبر و يقينآور، معارف و احكام دين را از منابع و معادن آن بر ميآورند، و به تعليم و تبيين و نشر آنها ميپردازند؛ چهرههاي تابناكي همچون شيخ مفيد، شيخ طوسي، شهيد اول (محمّد بن مكّي)، و شهيد ثاني (شيخ زينالدين)، علامه حلّي و شيخ مرتضي انصاري نمونههايي از اين مجموعهاند.
نتيجه آنكه بقا و پويايي اسلام، در گرو وجود فقيهان پرهيزگار و روحانيانِ تقوا پيشهاي است كه جسم و جان خود را وقف دين خدا ساخته و ادامة راه پيامبران و امامان معصوم(عليهم السلام) را بر عهده گرفتهاند.
افزون بر شناخت آموزهها و احكام دين، شناخت نيازهاي جامعه، از رسالتهاي مهم روحانيان است. آنان ميبايد با كياست و تيزبيني نيازها و مشكلاتِ فرهنگي و عقيدتيِ زمانهشان را باز شناسند و در پي رفع آنها كوشش كنند. همچنين ميبايد توطئهها و دينستيزيهاي بدخواهانِ دين و جامعه را
[1] ر.ك: محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 151 ـ 172؛ ج 53، ص 318.