مولا و فرمانرواي او هستم، اين علي مولاي اوست...». ايشان اين سخن را سه يا چهار بار تكرار كرد و پس از آن چنين دعا فرمود: اللّهم والِ مَن والاه وَ عادِ مَن عاداه...؛ «بار الها، دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن دار...». سپس فرمود: اَلا فَلْيبلغِ الشّاهدُ الغائب؛ «آگاه باشيد، حاضران اين خبر را به غايبان برسانند».[1]
به اين ترتيب امام علي(عليه السلام) از جانب خداوند به جانشيني پيامبر منسوب شد و آتش كينه و حسد دشمنان دين افروختهتر گشت، و از همان روز دسيسهها و توطئههاي دشمنان ولايت، كه همان معاندان دين خدا و رسول او بودند، شدت گرفت. بيشترِ مخالفان امام علي(عليه السلام) را همين دشمنان داخلي و منافقان تشكيل ميدادند؛ همانان كه خداوند در شرح حالشان ميفرمايد:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ * يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُون؛[2] و پارهاي از مردم ميگويند ما به خدا و روز بازپسين ايمان آوردهايم؛ حال آنكه ايمان نياوردهاند. اينان خدا و مؤمنان را فريب ميدهند ولي جز خويشتن را نميفريبند، و خود نميفهمند.
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هفتاد روز بعد از ابلاغ جانشيني امام علي(عليه السلام) درگذشت. همان هنگام، جمعي از سران مهاجرين و انصار، بر خلاف آنچه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در جمع صدهزار نفريِ روز غدير امر فرموده بود، در سقيفه گرد هم آمدند و براي جانشيني پيامبر تصميم گرفتند. سرانجام ابوبكر انتخاب شد و زمام امر جامعة مسلمين را به دست گرفت. پس از او نيز عمر و عثمان خلافت كردند. زمامداري سه خليفه تا 25 سال طول كشيد.
[1] تفصيل اين خبر از منابع و متون اهل سنّت، در جلد اول كتاب معالم المدرستين، اثر علامه سيد مرتضي عسگري، ص 493 ـ 496 آمده است. [2] بقره(2)، 8 ـ 9.