ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَي وَهَارُونَ إِلَي فِرْعوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِين؛[1]«پس بعد از آنان موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و سرانِ [قوم] وي فرستاديم، [ولي آنان] گردنكشي كردند و گروهي تبهكار بودند».
2. برتري جويي: عامل ديگري كه موجب تكذيب انبيا ميشود و تا حدي شبيه كبر است برتري جويي بر ديگران است: ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَي وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِين * إِلَي فِرْعوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كَانُوا قَوْمًا عَالِين؛[2] «سپس موسي و برادرش هارون را با آيات خود و حجتي آشكار فرستاديم به سوي فرعون و سرانِ [قوم] او، ولي تكبر كردند و مردمي گردنكش (برتريجو) بودند».
3. ظلم: يكي ديگر از عوامل مخالفت با فرستادگان پروردگار، ظلم است:
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا...؛[3] «و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روي ظلم و برتري جويي آن را انكار كردند...».
4. هواي نفس: پيامبران مبعوث ميشدند ومردم را به توحيد و نفي طاغوت ميخواندند اما دعوت آنان با خواهشهاي نفساني مخالفان سازگاري نداشت:
5. آلودگي به گناه: اعمال انسان رابطهاي تكويني با ملكات نفسانيِ او دارند، و بر همين اساس آلودگي انسان به گناه، سبب ميشود كه در نفس او ملكاتي پديد آيد كه او را از پذيرش حق باز ميدارد: