شدهام تا در شئون سياسي و تدبير امور اجتماعي از من اطاعت كنيد، مردم بايد اطاعت كنند».[1]
به اين ترتيب رسولان الهي همواره كوشيدهاند زمينهاي فراهم كنند كه بيشترين افراد، در بهترين حالت هدايت يابند و در پرتو آموزههاي وحي به سوي خداوند حركت كنند و زندگي ديني را در عرصة حيات بشري تحقق بخشند.[2] اينچنين است كه غل و زنجير از پاي انسانها گشوده ميگردد و آنان رستگار ميشوند: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛[3]«همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده ـ كه [نام] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مييابند ـ پيروي ميكنند، ... و [همان پيامبري كه از دوش آنان] قيد و بندهايي را كه برايشان بوده است بر ميدارد. پس كساني كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و يارياش كردند و نوري را كه با او نازل شده است پيروي كردند، آنان همان رستگاراناند».
تأمل در رسالتهاي مزبور و ديگر وظايف انبيا، و نيز بررسي مجاهدتهاي آنان در انجام مأموريتهاي الهيشان گواه آن است كه ايشان همگي كوشيدند تا اصلاحات و شايستهسازيهايي واقعي در جوامع صورت دهند: إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّه؛[4]«من قصدي جز اصلاح [جامعه]، تا آنجا كه بتوانم، ندارم، و توفيق من جز به [ياري] خدا نيست». مهمترين گام اصلاحي آنان نيز در هم شكستن ارزشهاي دروغين و بتهاي فرهنگيِ تراشيده