نيست؛ بلكه بخش عظيمي از آن را فقه سياسي و احكام ناظر بر روابط اجتماعي تشكيل ميدهد.
به هر روي، وضعيت مزبور از جانب برخي جريانهاي مذهبيِ انحرافي يا جريانهايِ دينستيز دامن زده شد، و طيّ ساليانِ درازي جدايي حوزههاي دين و سياست از سوي حكومتهاي غاصب توجيه و ترويج گشت؛ به گونهاي كه تا چندي پيش پرداختن به امور سياسي مصداق «فسق» به شمار ميرفت و روحانيِ سياسي، «آخوند فاسق» خوانده ميشد. اما حضرت امام خميني(رحمه الله)، به منزلة فقيهي ژرف انديش و جامعنگر، هم به ابعاد سياسي و اجتماعي اسلام واقف بود، و هم از دلايل ترويج شعار شيطانيِ جداييِ دين از سياست خبر داشت. از اين روي، راهي را كه بزرگاني همچون آيتالله مدرس، آيتالله شيخ فضلالله نوري و آيتالله كاشاني پيش گرفته بودند ادامه داد و به سامان رساند. ايشان همواره با رفتار و گفتارش سعي در طرح و تقويت فقه سياسي اسلام داشت و مباحث حكومتي دين را تبيين ميكرد و تعليم ميداد. براي مثال، امام خميني(رحمه الله) در حلقههاي درس و بحث از مثالهايي بهره ميگرفت كه ناظر به بعد اجتماعي و حكومتي اسلام نيز باشد و به اين ترتيب، رفتهرفته ذهن طلاّب و دين پژوهان و مردم را با ابعاد و حدود اختيارات ولي فقيه يا همان حاكم اسلامي آشنا ميساخت، و به اين صورت، بذر حكومت ولي فقيه را در دلِ جامعة اسلامي ايران ميكاشت و پرورش ميداد؛ بذري كه سالها بعد جوانه زد و شكوفا شد.
افشاي دينستيزي حكومت پهلوي و ديگر معاندان اسلام
مبارزات سياسي امام خميني(رحمه الله) بر ضد اقدامات ضد ديني رژيم پهلوي، نظير طرح اصلاحات ارضي، لايحة انجمنهاي ايالتي و ولايتي، و انقلاب سفيد شاه ـ كه در فصل نخست به آنها پرداخته شد ـ و نيز موضعگيريهاي صريح ايشان در برابر