ـ بهخصوص دربارة جامعهاي شيعي همچون ايران ـ ميبايد با شگردهاي فرهنگي، بر باورهاي معنوي مردم تاخت و با كممايه و بيپشتوانه جلوه دادن آنها، اين اعتقادات را تضعيف كرد و باعث عقب ماندگي جوامع خواند، و تنها به اين ترتيب ميتوان زمينة پذيرش فرهنگ بيگانه و سپس وابستگي به آن را پديد آورد. اما حضرت امام(رحمه الله) با شناخت عميقي كه از قدرتهاي سلطهطلب و شگردهاي آنان داشت به خوبي ميدانست كه تضعيف باورهاي ديني مردم، از رويكردهاي بنيادين و كلان دشمنان اسلام است. او از سرنوشت حكومت عثماني با خبر بود و همچنين ميدانست كه چگونه آتاتورك بر بازماندة كوچكِ آن امپراتوريِ عظيم گماشته شد، و تركيه چگونه به كشوري لائيك مبدّل گشت، و بنابراين، برخود فرض ميدانست تا براي حفظ اسلام در برابر تماميِ اين دشمنان قيام كند.
رويكردهاي كلان مبارزاتي امام
اكنون با نظر به نگرة اصلي امام، در باب تكليف هر انسان ـ يعني قيام براي خدا و مبارزه با دشمنان دين ـ و نيز با توجه به انگيزة ايشان در تقويت عقبه فرهنگي و فكري امّت اسلام، رويكردهاي كلان مبارزاتي امام خميني روشن ميگردد.
دفع شبهات فكري و فرهنگي
مرزباني از ايمان و باورهاي ديني مردم و دفع شبهات عقيدتيِ آنان مهمترين رسالت عالمان دين است.[1] اين وظيفهاي است كه امام خميني(رحمه الله) از آغاز جواني به آن اهتمامي ويژه داشته است. نگارش كتابهايي همچون كشفالاسرار در ردّ انديشة وهابيت (در دوران جواني)، ردّ كتاب اسرار هزار ساله، مصباح الهدايه در
[1] محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 2،ص 5 ـ 6.