به فكر قيام عليه حكومت افتاد؛ اما از آنجا كه اين مهم، نيازمند دو بازوي قدرتمند «حوزه» و «مردم» بود، ايشان ميبايست ابتدا به تقويت اين دو بازو ميپرداخت. بر اين اساس كوشيد تا از يك سوي حوزة علميه و نهاد روحانيت را انسجام و وحدت بخشد و آنان را به مسئوليت سنگينشان توجه دهد، و از سوي ديگر سطح آگاهي مردم را در زمينة معارف دين و مسائل زمانه ارتقا بخشد، تا بدين طريق آنان خود تكليف خويش را در قبال دينِ خدا و حكومتِ زمانه درك كنند.
شگردهاي كلان دشمنان در منظر امام
يكي از ويژگيهايِ مؤمنان حقيقي و بهخصوص رهبران ديني، تيزبيني و ژرفنگري است. يك رهبر ديني بايد به كمك اطلاعات بسيار گسترده دربارة آنچه در گذشته رخ داده، و نيز آنچه در روزگار او ميگذرد، دوستان و دشمنان دين را شناسايي كند، و همچنين همة اقدامات دشمنان را زير نظر داشته باشد و از هر حركتِ آنان مقصود نهايي و نهاني ايشان را بازخوانَد و براي مقابله با نقشهها و پيشگيري از توطئههايشان تدبير كند.
امام خميني(رحمه الله) به منزلة مؤمني واقعي و رهبري هوشيار، از اين ويژگيها به طور كامل برخوردار بود. او افزون بر آگاهي و اشراف بر حقايق و اصول و فروع و آرمانهاي اسلام، و آشنايي با تاريخ گذشته مسلمين و درك مصالح و مفاسد جامعه اسلامي، به مدد فراست خدادادياش از تحولات و اوضاع روزِ جهان و ايران با خبر بود، و با شناسايي دشمنان دين و نقشههايشان و شناساندن آنان به امّت مسلمان، توطئههاي ايشان را بر ملا و بياثر ميساخت. شگردهاي گونهگون دشمنان را از منظر امام خميني ميتوان در دو رويكرد كلان بررسي كرد.
روي كار آوردن دولتهاي وابسته
قدرتهاي استعمارگر به تجربه دريافته بودند كه لشكركشي و اشغال نظامي،