ندارد... . آن حرفهاي بيخردانه كه از مغز يك سرباز بيسواد (رضاخان) تراوش كرده بود، پوسيد و كهنه شد، و فقط قانون خداست كه خواهد ماند، و دست تصرف روزگار آن را كهنه نميكند.[1]
فروپاشي امپراتوري عثماني
امپراتوري عثماني، به منزلة حكومتي اسلامي، در روزگار خود شوكتي فراوان داشت و از قدرتهاي برتر دنيا به شمار ميرفت. قلمرو اين حكومت از يك سوي به مرزهاي ايران و عراق و حجاز ميرسيد و بخشهاي بزرگي از خاورميانة عربي و خاور نزديك و قسمتهايي از شمال افريقا را در بر ميگرفت و از سوي ديگر شامل قسمتهاي عمدهاي از شبه جزيرة بالكان در اروپا ميشد و تا مرزهاي «وين»، پايتخت اتريش، امتداد داشت.[2] «دولت عثماني يكي از دوَلي بود كه اگر با شوروي طرف ميشد، گاهي او را [بر] زمين ميزد، [و] ساير دوَل حريف ميدان او نبودند. دولت عثماني يك دولت اسلامي بود كه سيطرهاش تقريباً از شرق تا غرب را گرفته بود».[3] اما قدرتهاي استعماري و استكباري كه حضور چنان حكومتي را مانع چپاول منابع و سرمايههاي مسلمانان ميديدند، كوشيدند تا با شگردهاي مرئي و نامرئي خود، امپراتوري بزرگ عثماني را از هم بپاشند و آن را به دولتهاي كوچك و وابسته به خود تجزيه كنند و سرانجام نيز به اين هدف خود نايل آمدند.
اين واقعة دردناك با ابعاد بزرگش، تأثير شگرفي بر حيات فكري و اجتماعي و سياسي امام گذاشت. ايشان در اين باره ميگويد:
«دولتهاي استعمارطلب، دولتهايي كه ميخواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيلههاي مختلف، با نيرنگهاي متعدد، دوَل اسلامي را، سران
[1] روحالله خميني، رهبر و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، كشف الاسرار، ص 271. [2] حبيبالله شاملويي، جغرافياي كامل جهان، ص 184. [3]صحيفة نور، ج 1، ص 87 .