آنان را به اين صورت درآورده است، و اين وضع تا زماني كه انسانها به اراده خود تابع حق گردند ادامه خواهد يافت.
بنابر اين نگره، جنگها، درگيريها و تعارضهاي بسيار گونهگون ميان ابناي بشر، همگي جلوههايي از نبرد ميان حق و باطلاند، و با تأملي دقيق و ژرف در آنها، ميتوان ريشههاي حق و باطل را از ميان آنها بازشناخت. ماجراي هابيل و قابيل، ابراهيم(عليه السلام) و نمرود، طالوت و جالوت، موسي(عليه السلام) و فرعون، مبارزات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) با مشركان و حماسة عاشورا نمونههايي آشكار از اين ستيز هميشگياند، و همچنين تمام جنگها و قيامها و نزاعهاي بشري جلوههايي از ضديت حق و باطلاند.
بر اين اساس اگر تاريخ و پيشينة مبارزاتي را كه به قيام پانزده خرداد انجاميد ژرفكاوي كنيم، صفآرايي عناصر حق و باطل را خواهيم يافت. در يك سوي قيام، امامخميني(رحمه الله) به پشتيباني مرجعيت، روحانيت و مردم، خواستار برقراري و استيلاي اسلام بودند، و در جبهة مقابل، رژيم پهلوي با پشتيباني امريكا و انگليس و برخي قدرتهاي ديگر به گونههاي مختلفي در پي زدودن دين و مظاهر آن از جامعه بودند، و به اين ترتيب قيام خرداد نيز، ستيزي بود ميان حق و باطل.
وظايف حقپرستان و جهاد دفاعي
آيين اسلام بر اساس جهانبيني توحيدي خود، راه و رسم درست زيستن را به كاملترين وجه در اختيار انسانها نهاده است و براي كمال يافتن و رستگار شدن پيروان خود، در حوزههاي فردي و اجتماعي، احكام و اعمالي را وضع كرده است.
معرفت به «حق» و مصاديق آن، از جمله وظايف حق پرستان است.[1] پس