از سوي ديگر، معارف و تعاليم اسلام، خود به خود قابل شناسايي نيست و براي شناخت دقيق آنها ميبايد به كتاب و سنّت مراجعه كرد. رجوع به قرآن و سنّتِ معصومان(عليهم السلام) و استخراج احكام نيز امري است كه از عهدة هر كسي بر نميآيد، و اشتباه در آن، موجب بروز انحرافاتي خواهد بود كه از صدر اسلام تا امروز بارها دامنگير جوامع مسلمان شده است. اين انحرافات همگي به دست كساني صورت گرفته است كه به نام اسلام و با تمسك به نصوص ديني مدّعي هدايتگري و نجات انسانها شدهاند و سرانجام موجب تأسيس مسلكهاي ضالّه، و گمراهي انسانهاي پرشماري گشتهاند. معاوية بن ابوسفيان، ابن ملجم مرادي، و عمر بن سعد نمونههايي از اين جملهاند.
بنابراين ضروري است كه اسلامشناساني فرهيخته و باتقوا تربيت شوند تا بتوانند آموزههاي ديني را از منابع حقيقي آن برآورند و در اختيار مردم قرار دهند. اين مهم نيز تا كنون بر عهدة حوزههاي علمية شيعه بوده است، و بزرگترين اسلامشناسان و جامعترين ميراثدارانِ علوم قرآن و اهلبيت(عليهم السلام) فرزانگاني بودهاند كه در دامان حوزههاي شيعي پرورش يافتهاند. بزرگاني همچون شيخ مفيد، شيخ طوسي، شهيد اول (محمّد بن مكّي)، شهيد ثاني (شيخ زينالدين)، علامه حلّي، شيخ مرتضي انصاري، علامه طباطبايي و امام خميني، از جمله دينشناساني هستند كه تمام عمر خويش را صرف تعلّم و تعليم و ترويج معارف اسلام كردهاند.
از همين روست كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ميفرمايند:
إذا كان يومُ القيامةِ وُزِنَ مداد العلماءِ بدماءِ الشهداءِ فَيُرْجَحُ مِدادُ العُلماءِ علي دماءِ الشهداء؛[1] «آنگاه كه روز قيامت در رسد، آثار علما را با خونهاي شهدا ميسنجند، پس [در آن مقام]، آثار علما بر خونهاي شهيدان رجحان مييابد».
[1] محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج2، ص 16 (ترجمة حديث از نگارنده است).