ميساخت و معمولاً مردم مسلمان در امور حكومتي و سياسي نيز پيرو فرهيختگانِ مذهبي جوامعِ خويش بودند.
به اين ترتيب مردم مسلمان از جنبههاي بسياري پيرو رهبران مذهبي خود بودهاند و همين امر موجب آن بود كه روحانيت همواره به منزلة نهادي مقتدر و ذينفوذ در معادلات سياسي كشورهاي مسلمان نقش داشته باشد، و صاحبان قدرت و حاكمانِ وقت همواره افكار و سخنان و اعمال آنان را زير نظر بگيرند و براي حفظ موجوديت و قدرت خويش به شيوههاي مختلفي با ايشان تعامل داشته باشند. بر اين اساس گاه با آنان از در مصالحه وارد ميشدند و ميكوشيدند خود را هواخواه و دوستدار دين و روحانيت جلوه دهند و با شگردهاي گوناگون نظر ايشان را جلب كنند، و گاه نيز در برابر آنان موضع ميگرفتند ميكوشيدند تا با تهديد و ارعاب و سركوب مردم و پيشوايان دينيِ آنان بقاي خود را تضمين كنند.
بنابراين، نهاد روحانيت در جوامع ديني و بهخصوص شيعي و به طور خاص در تاريخ كشور ايران نقشي بسيار مهم و حساس بر عهده داشته و دارد. اما اين نقش پس از پيروزي انقلاب و برپايي حكومت جمهوري اسلامي بسيار برجستهتر شده، و به همين نسبت وظايف و مسئوليتهاي اين قشر را سنگينتر و ظريفتر ساخته است.
پس از پيروزي انقلاب و تأسيس جمهوري اسلامي، حيات نهاد روحانيت وارد مرحله جديدي شد و از آنجا كه حكومت، ساختاري اسلامي يافت، روحانيان خواهناخواه ميبايست در ساختار و تشكيلات حكومتي وارد ميشدند و به انجام وظيفه ميپرداختند، و از اين روي، وظايف و مسئوليتها و همچنين مخاطرات و لغزشگاههاي فراروي اين قشر دو چندان گشته است.
بنابراين براي آسيبشناسي نهضت امام خميني(رحمه الله) از آغاز نهضت تا پيروزي، و نيز پس از برپايي نظام جمهوري اسلامي تا به امروز، آسيبشناسي نهاد