برنامههاي گذشتهشان ادامه دهند؛ چراكه در غير اين صورت دو مشكل بزرگ بر سر راه نهضت پديد ميآمد: نخست آنكه ادغام گروهها عملاً ناممكن بود؛ زيرا اين گروهها منشهايي متفاوت و فعاليتهايي گوناگون داشتند و به اين ترتيب تمام آنها نميتوانستند زير يك خيمه گِردِ هم آيند؛
دوم آنكه چنين راهكاري اساساً با روح تربيت اسلامي سازگاري نداشت؛ چراكه تفاوتها و اختلاف سليقههاي ميان افراد وگروهها، خود، ميتوانست موجب خلاّقيت و شكوفايي و پيشرفت گردد، و از سويي هرگروهي در كنار نقاط قوت خويش، اشتباهات و نقاط ضعفي داشت و نميشد گروهي را يافت كه از هر جهت بيعيب و نقص باشد و تمام گروههاي ديگر زير ساية آن جمع شوند.
بنابراين، گروههاي مزبور ميبايد تشكّلهاي سابق خويش را حفظ كنند. اما در عين حال كه هر يك از آنها برنامههاي مخصوص خود را ادامه ميدهند، لازم است با يكديگر ارتباط برقرار سازند. يعني هر هيأتي، يكي دو نماينده تعيين كند و از طريق اين نمايندهها شوراي مركزي هيأتها تشكيل گردد.
بدين ترتيب اين افراد ميبايد به منزله نمايندة هيأتهايشان در شوراي مركزي با يكديگر به شور و مشورت و همفكري بپردازند و براي نزديكي افكار و سازماندهي منسجم و هدفمند نيروها و امكانات و... تلاش كنند. بر اين اساس بود كه رفته رفته اختلافات كم ميشد و افكار و سليقههاي گروهها نيز به هم نزديك ميگشت و سازماندهي نيروها نظم و نسق بيشتري ميگرفت.
همچنين امام نيز نمايندگانِ خود، مرحوم مطهري و مرحوم دكتر بهشتي، را براي شركت درجلسات شوراي مركزي مأمور كردند تا به اين ترتيب ارتباط هيئتها با رهبري نيز برقرار باشد.
بر اين اساس، در عين آنكه استقلال فكر، استقلال سليقه، تضارب آرا و