روشنى واقعيتها را ببيند و براساس آن داورى كند؛ بنابراين شايد بتوان گفت اينكه قدرت تعقّل در مرد بيشتر است، از قوّت خودِ مرد سرچشمه نمىگيرد؛ بلكه معلول ضعفِ دشمنان تعقّل در او است.
نتيجه بحث اين مىشود كه به هرحال يا به واسطه قدرت بيشتر تعقّل مرد ـ چنانكه برخى قائل شدهاند ـ يا به جهت نبودِ مزاحم و دشمن بر سر راهِ عقل، در مجموع، مردان از تعقّل و تدبير افزونترى بهرهمند هستند و همين عامل سبب تفاوتهايى در حقوق و تكاليف زن و مرد مىشود؛ البتّه توجّه داريم كه وقتى زن و مرد را مقايسه مىكنيم، منظور زن و مرد معيّنى نيست؛ بلكه غالب و طبيعت زنان و مردان را در نظر مىگيريم و اين قواعد كلّى، همواره استثناهايى نيز دارد.
برترى مرد بر زن
بعضى از آيهها و روايات، بر تفاوت تكوينى و تشريعى زن و مرد دلالت مىكند و در ضمن نوعى برترى را براى مرد نشان مىدهد؛ مثل آيه «لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَة» و «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساء». آيا وجود اين اختلافها ستم به زنان شمرده نمىشود؟
بيشتر كسانى كه اين شبهه را به صورت اشكال مطرح مىكنند، زن را ستمديده مىپندارند و قصد دفاع از حقوق زن را دارند؛ امّا پاسخ ما، هم از زن و هم از مرد نفى مظلوميت مىكند. در مقام پاسخ، دو بخش تكوين و تشريع را تفكيك، و هريك را به اختصار ذكر مىكنيم:
الف) نظام تكوين: اساساً فقط در جايى مىتوان از عدل و ظلم سخن گفت كه حقّى وجود داشته باشد. موجود، پيش از اينكه موجوديّت يابد، وجود ندارد تا حقّى داشته باشد؛ يعنى حقّ اينكه از پديد آورنده خود بخواهد كه او را پديد آورد يا نياورد؛ با اين ويژگىها يا با آن ويژگىها به وجود آورد؛ بنابراين هيچ موجودى نمىتواند درباره اصل آفرينش يا كيفيّت آفرينش خود اعتراضى داشته باشد؛ چرا كه براى هيچ آفريدهاى حقّى نيست. هيچ مخلوقى نمىتواند به خداى متعالى اعتراض كند كه چرا مرا آفريدى و از ديار عدم بيرون كشيدى. هيچ انسانى از خداوند طلبكار نيست به اينكه به طور مثال چرا مرا حيوان قرار دادى نه گياه؛ چرا مرا مرد قراردادى نه زن، يا به عكس؛ چرا به من دو چشم دادى نه سه چشم يا يك چشم؛ چرا حافظه و هوش مرا قوىتر نساختى و مانند اين پرسشها.