مىكند. آيا مىتوان گفت: عقل زن از مرد كمتر است و آيا اين براى زن نقص شمرده نمىشود؟
[1]در زمينه اختلافهاى طبيعى زن و مرد به تفاوتهايى اشاره شده است كه چندان محكم و قطعى نمىنمايد (موارد مهم و مسلّم در بخش مربوط به تفاوتها گذشت)؛ براى مثال گفتهاند كه مغز زن با مغز مرد اختلاف حجمى دارد و از آن كوچكتر است. اگر اين مطلب ثابت باشد، بعيد نيست كه سبب تفاوتهايى روانى به ويژه در امر شناخت و آگاهى بشود. همچنين گفتهاند كه قدرت فهم و ادراك زن در همه زمينهها (يا دست كم در زمينه امور عقلى و استدلالى) از مرد كمتر است. براى ما، هنوز اين ادّعاها اثبات نشده است. روايات وارد شده در اين زمينه هم چندان روشن و قطعى نيست و در مورد هريك توجيههايى ذكر شده است.
تحقيقهاى روانشناختىِ آمارى، بر اين دلالت مىكند كه استعداد فراگيرى زن در بعضى از علوم و معارف، مانند رشتههاى رياضى و فلسفه از مرد ضعيفتر است و نيز مدّعى شدهاند كه بهره هوش زن[2] از مرد كمتر است؛ امّا به گمان ما هنوز چندان روشن نيست و جاى بحث و گفت و گو دارد كه آيا «هوش» نامى است كه به يك قوّه دادهاند يا اسمى براى مجموعهاى از چند قوّه و استعداد، مانند حافظه و سرعت انتقال و تعمّق در امور است. مسأله شناخت، ابعاد و وجوه متعدّد دارد و به ظاهر، روانشناسان به مجموع اين ابعاد و وجوه، نام واحدى، يعنى هوش را اطلاق كردهاند. شايد اساساً نتوان بهره هوش زن و مرد را مقايسه كرد؛ زيرا چه بسا در پارهاى از مراحل گوناگون شناخت و فراگيرى، زن قوىتر، و در پارهاى ديگر، مرد قوىتر باشد. به هرحال، ثبوت اين قبيل مطالب يقينى نيست و به فرض آنكه يقينى هم باشد، امورى نيست كه شايان توجّه و سفارش باشد.
نكتهاى كه اينجا بايد سفارش فراوان به آن شود، اين است كه زن به سبب عواطف و احساسات بسيار شديد چنانكه بايد و شايد نمىتواند بر خود مسلّط باشد و چون ضبط و مهار عواطف و احساسات، شرط اوّلِ تفكّر صحيح و داورى است، زن در اين بُعد بسيار آسيبپذير است؛ امّا مرد ـ از آنجا كه عواطف و احساسات ضعيفترى دارد ـ با سهولت بيشترى مىتواند بر خود تسلّط يابد و با فرو نشاندن گرد و غبارهايى كه احساسات برمىانگيزد، به
[1] ر.ك: محمّد تقى مصباح يزدى، جزوه حقوق و سياست در قرآن، درس 209. [2] بهره هوش يا ضريب هوش، به معناى نسبت سنّ عقلى فرد به سنّ واقعى او ضرب در عدد 100 است.