پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ از آن با خبر نيست! پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم اگر مطلبى به عنوان قرآن فرموده باشد تلقى و برداشت شخصى وى بوده است كه چون امكان اشتباه در آن مىرود قابل نقد است!
اكنون اگر از اين افراد بپرسيد كه با چه معيارى به نقد قرائت سنّتى از قرآن مىپردازيد، خواهند گفت كه با محك علوم بشرى. معناى اين سخن آن است كه اصالت با نظريات علمى است كه دانشمندان علوم بشرى عرضه كردهاند، و به طور طبيعى متغيّر است، و قرآن را بايد با اين ديدگاهها سنجيد. آنان تصريح مىكنند كه دين احكام اجتماعى ندارد، عقايدش نيز نظريهها و برداشتهاى شخصى است كه متكى بر تجربه شخصى افراد است و از اين رو از نظر علمى ارزشى ندارد. سرانجام نيز كار بدانجا مىرسد كه مىگويند اصولاً وجود خدا نيز قابل اثبات نيست و برهانهاى فلسفى كه بر اثبات وجود خدا اقامه شده، همگى مخدوش است!
با چنين ديدگاه و مطالبى، طبيعى است كه ديگر معنايى براى دين تصور نمىشود. اما اين كج انديشان چون جرأت ندارند اين مطلب را به صراحت بيان كنند آن را در پوشش قرائتهاى جديد مطرح مىكنند. گزاف نيست اگر بگوييم اين عامل خطرناكترين و شيطانىترين حيلهاى است كه تا كنون براى نابودى و امحاى دين و دين دارى انديشيده شده است.
2. انگيزه روانى
علاوه بر عامل پيش گفته، در مورد برخى نيز نوعى ضعف نفس و غربزدگى باعث شده تا به بحث تعدد قرائتها روى آورند. اين افراد در برابر جهان متمدنى كه پيشرفتهاى صنعتى و اقتصادى نسبتاً خوب و چشمگيرى داشته