ميگوييم: ماه كروي است و هر شيء كروي اگر از شيء مقابل خود نور بگيرد به شكلهاي مختلف (هلالي، نيمدايره، دايره تمام) درخواهد آمد.
يا ميگوييم: ماه در مقابلِ خورشيد واقع شده در حالي كه زمين در وسط آنها موجب نرسيدن نور خورشيد به آن شده است و هر چيزي كه در اين حالت قرار گيرد منكسف ميشود. يا ميگوييم: به اين چوب آتش رسيده و هرچوبي كه آتش بدان برسد محترق ميشود. در تمام اين مثالها حدّ وسط، هم موجب تصديق به مطلوب است و هم علتِ وجود مطلوب در واقع و نفسالامر را به دست ميدهد.
و امّا بحث مفصّل پيرامون اصناف سببها و اينكه چگونه اين اسباب ميتوانند حدّ وسط برهان قرار گيرند در آينده خواهد آمد.
برهان بر امور شخصي
با دقت در مثالهايي كه شيخ(رحمه الله) براي اقسام برهان آورده است، چند نكته قابل توجه به دست ميآيد:
ـ مثالهائي كه شيخ(رحمه الله) براي بيان اقسام برهان از آنها استفاده ميكند، تماماً از طبيعيات قديم است و از همين مثالها ميتوان فهميد كه رسيدن به برهان لمّي در حوادث طبيعي خيلي مشكل و نادر است. ما در امور طبيعي معمولا از براهين انّي استفاده ميكنيم، مثلا از خسوفِ قمر پي ميبريم كه زمين بين ماه و خورشيد حائل شده است و يا از اشكالِ مختلفِ ماه پي به كرويت آن ميبريم نه بعكس.
ـ نكته ديگر اين است كه در اين مثالها همه براهين در مورد موجودات شخصي اقامه شده است و اين نشان ميدهد كه برهان بر امور شخصي نيز ممكن است. و اينكه علماي علم منطق در محل خود گفتهاند برهان بر قضاياي شخصيه نميتوان اقامه كرد، محل تأمل است و بايد آن را بدين صورت توجيه كرد كه مرادشان براهيني است كه مسائل كلّي علوم را اثبات ميكنند. يعني چون در علوم از امور شخصي و قضاياي شخصيه سخني به ميان نميآيد، پس براهين علوم همواره بر قضايايي كلّي اقامه ميشوند و نتايج اين براهين، قضايايي شخصي نميباشند[1].
[1] نگاه كنيد به: اساسالاقتباس، ص442، فصل دوازدهم: (در بيان آنك در اشخاص جزوي نه برهان توان گفت و نه آن را حدّ توان گفت). در فصول آينده همين كتاب نيز در اين باره بحث خواهد شد.