كسى سرمايههاى خدادادى را از قبيل علم، هوش، استعداد و مانند آنها را به بهترين وجه در راه تقرب به خدا و تكامل خود و خلق خدا به كار گيرد. اصل اين سرمايهها خدادادى است، اما به كارگيرى آنها تحت اختيار من و شما است؛ همانگونه كه مىتوانيم از آنها در راه كمال استفاده كنيم، ممكن است با استفاده غلط از آنها در سراشيبى سقوط نيز قرار گيريم.
هم چنين درست است كه طفل يك ساله با مرد بيست ساله در فهم خوب و بد برابر نيستند، اما معناى اين كلام آن نيست كه چون عقل آن مرد بيست ساله كامل تر است، پس او مجبور به انجام كارهاى خوب است. اين مطلب در مقايسه افراد عادى و افراد نابغه نيز صادق است. برخى افراد از نبوغ خاصى برخوردار هستند و در سنين كودكى مطالبى را مىفهمند كه بسيارى از بزرگ ترها در سن چهل سالگى هم آنها را نمىفهمند. اين افراد ممكن است استعدادهايى داشته باشند كه افراد عادى در سنين بالا نيز از آنها برخوردار نباشند. اما برخوردارى آنها از نبوغ و استعداد فوق العاده به معناى مجبور بودن آنها نيست. به تعبير فنى و علمى، داشتن مبادى نفسانى براى انجام كار خوب بخشى از ماجرا است، اما به كارگيرى آن قوهها و استعدادها براى انجام كار خير مطلبى ديگر است. استعدادها سرمايههاى خدادادى است كه من و شما هم از آن برخورداريم. مگر من و شما چه اندازه در داشتن همين مقدار از فهمى كه داريم، اختيار داشته ايم؟ اصل «فهم» عطيهاى خدادادى است كه به انسان داده شده، در حالى كه به حيوانات، يا دست كم به بسيارى از آنها، چنين فهمى داده نشده است؛ اما آيا چون خدا اين فهم را به ما داده است ما مجبور به انجام كارهاى خوب هستيم؟! بهره مند بودن از نعمت «فهم» و وجود اين مزيت و استعداد در انسان، زمينه اختيار را فراهم مىكند. اگر انسان خوب و بد را نفهمد، چگونه