اسلام و «عمل» بر اساس آن است؟! اين در حالى است كه عدهاى بحث آزادى فكر و انديشه را مطرح مىسازند و منظور آنان اين است كه هر كس مىتواند به هر عقيدهاى معتقد و پاى بند باشد و مثلاً امروز مسلمان و فردا كافر گردد و اين مطلب را هم با صداى بلند اعلام كند! در مواردى نيز منظور آنان از آزادى فكر و انديشه، آزادى در التزام و عمل به احكام اسلامى است؛ يعنى هر كس خواست، به احكام اسلامى ملتزم مىشود به آنها عمل مىكند، و هر كس هم نخواست، آزاد است هر طور كه مايل است رفتار كند. بر اين اساس، مردم در اخذ تصميم آزاد هستند و ملاك تنها رأى مردم است، موافق اسلام باشد يا نباشد! قانون آن است كه موافق رأى مردم باشد، هر چند مخالف صريح حكم خدا و تعاليم اسلام باشد! در اين صورت بايد پرسيد، آيا در صورتى كه قانون اسلام اعتبار و رسميت نداشته باشد اساس اسلام محفوظ مانده است؟! بديهى است كه هرگاه در جامعهاى اصالت و اعتبار اعتقادات و احكام اسلامى ناديده گرفته شود و دستگاه مجريه خود را موظف به اجراى احكام اسلامى نداند، اساس اسلام در كشور دچار خطر جدّى مىشود.
نقش مردم در استقرار حكومت حق
هرگاه اساس اسلام به خطر افتد، وظيفه مردم چيست؟ پاسخ به اين پرسش داراى شقوق مختلفى است كه اكنون در صدد توضيح مفصّل آن نيستيم. گاه در ميان مردم، حاكمِ برحقى وجود دارد كه احكام اسلام را درست مىشناسد، ولى به دليل نداشتن حمايت مردمى، فاقد توان اجرايى براى تحقق احكام اسلامى در جامعه است. به عبارت ديگر، اگرچه او قانوناً