بوى بدن او لذت مىبردم. از همان ابتدا پيامبر(صلى الله عليه وآله)به تربيت من همت گماشت و هر روز درسى به من مىداد و علمى به من مىآموخت.» حضرت رسول همان علومى را كه از ملايكه دريافت مىكرد به حضرت على(عليه السلام) تعليم مىداد.
در جملهاى ديگر از اين خطبه اميرالمؤمنين(عليه السلام) مىفرمايد:
«قبل از اين كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)به رسالت مبعوث شود من ده سال خدا را عبادت كردم.»
آن حضرت ده ساله بود كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مبعوث شد؛ با اين حساب معناى كلام مذكور اين است كه من از دوران شيرخوارگى خدا پرست و خدا شناس بودم! سپس اضافه مىفرمايد:
«حتى زمانى كه بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)وحى نازل شد، من صداى عجيبى را شنيدم كه شبيه ناله سوزناكى بود. گفتم: يا رسول الله!(صلى الله عليه وآله)اين چه صدايى است؟ آن حضرت فرمود: اين ناله شيطان است كه بعد از بعثت من، ديگر از گمراه كردن بندگان خدا نااميد شده است.»
جالب اين است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در ادامه فرمود:
اِنَّكَ تَسْمَعُ ما اَسْمَعُ و تَرى ما اَرى اِلاّ اَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِىٍّ؛ هر چه من مىبينم تو نيز مىبينى و هر چه من مىشنوم تو نيز مىشنوى، جز اين كه تو پيامبر نيستى!
حضرت على(عليه السلام) در همين قسمت از اين خطبه و كمى قبل از جمله فوق مىفرمايد: من نور نبوت را در چهره پيغمبر(صلى الله عليه وآله)مىديدم و صداى وحى را مىشنيدم.
البته وحى بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نازل مىشد و مخاطب آن پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بود، اما