نقل شده، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: آن امامى كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) دعا كرد ـ كه خدايا امامت را در نسل من هم قرار بده ـ من هستم.1
بنابراين مقام امامت براى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) ثابت شد چون خدا به او داده بود، نه چون مردم با ايشان بيعت كردند. پس از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز اين مقام به اميرالمؤمنين(عليه السلام) اعطا شد؛ چرا كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ.2 اين مقام به پذيرش يا عدم پذيرش مردم ارتباطى ندارد و مقامى خدادادى است.
و اما دليل اين كه حضرت على(عليه السلام) براى احقاق حق خود و گرفتن حكومت اقدام نكرد اين بود كه كسى آن حضرت را يارى نكرد. وقتى آن حضرت در مقابل هزاران نفر مخالف فقط چند نفر طرفدار داشت چگونه مىتوانست اقدام كند؟ اين كار جز اين كه عدهاى بى جهت كشته شوند و جامعه نوپاى اسلامى دچار تشتّت و اختلاف گردد، نتيجه ديگرى نداشت. حتى با اين كه جنگى صورت نگرفت، طولى نكشيد كه از اطراف افرادى مرتد شده و از اسلام برگشتند و در برابر جامعه اسلامى ايستادند. از زمان خليفه اول جنگهايى با مرتدان آغاز شد كه در تاريخ به «جنگهاى ردّه» معروف است. در چنين شرايطى، اگر جنگ داخلى در مدينة النبى(صلى الله عليه وآله) هم به راه افتاده بود، دشمنانى كه در اطراف مدينه بودند، فرصت را غنيمت شمرده و فاتحه كشور نوپاى اسلامى را مىخواندند. از اين رو براى حفظ اساس اسلام، حضرت على(عليه السلام) از اقدام به جنگ براى گرفتن حق خود خوددارى نمود. البته آن حضرت حجت را بر مردم تمام كرد؛ به در
[1] ر.ك: بحارالانوار: ج 25، باب 6، روايت 12. [2] همان، ج 35، باب 8، روايت 9.