وَ ما كانَ لِمُؤْمِن وَ لا مُؤْمِنَة إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ؛1 و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده اش به كارى فرمان دهند، براى آنان اختيارى در كارشان باشد.
مردم در مقابل يكديگر حق دارند نه در مقابل خدا. «حقوق بشر» در مورد حقوق انسانها نسبت به يكديگر است نه حق انسان بر خدا. اعلاميه حقوق بشر نمىتواند حقى براى انسان نسبت به خدا اثبات كند. اين صريح آيه قرآن است. بهتر است طرفداران «قرائت جديد» ترجمهاى براى اين آيه بكنند و شفاف بگويند معناى اين آيه چيست؟! مىفرمايد، هيچ مرد مؤمن و هيچ زن مؤمنى، در جايى كه خدا و رسولش تصميمى مىگيرند هيچ اختيارى از خودشان ندارند. اصحاب قرائتهاى جديد اين آيه را معنا كنند تا اگر معناى ديگرى دارد ما هم بدانيم! مىگويند، مردم حق حاكميت دارند و حق حاكميتشان را به ابوبكر و عمر و عثمان و بعد هم به على(عليه السلام) واگذار كرده اند! مردم در مقابل خدا چه حقى داشتند؟ قرآن مىفرمايد: اگر خدا و رسولش تصميمى گرفتند هيچ كس حق ندارد حركتى بر خلاف آن انجام دهد. شما قرآن را قبول داريد يا خير؟! اگر اعلاميه حقوق بشر را ناسخ قرآن مىدانيد، پس بگوييد دين جديدى آورده ايد؛ چرا ديگر ادعاى اسلام مىكنيد؟! قرآن مىفرمايد: هيچ مرد و زن مؤمنى، در مقابل تصميم و اراده خدا، هيچ حق و اختيارى ندارند. اختيارات انسانها در زندگى خودشان و در مقابل يكديگر است، و تازه آن حقوق را نيز خداى متعال قرار داده است، و گرنه اصالتاً هيچ حقى غير از حق خداى متعال مطرح نيست.
اصحاب قرائتهاى جديد گاهى براى اثبات اين مدعاى خود كه