مشروعيت حاكمان و حكومتها به رأى و خواست مردم است، به اين جمله اميرالمؤمنين(عليه السلام) استناد مىكنند كه: لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قيامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ...لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا .1 آنان اين جمله حضرت را اين طور معنا مىكنند كه چون تا كنون مردم با من بيعت نكرده بودند، از اين رو حكومت من مشروع نبود! در حالى كه هرگز مراد حضرت اين نيست؛ بلكه مراد اين است كه تا الآن كه پشتيبانى و حمايت مردم نبود تكليفى براى تشكيل حكومت و احقاق حقم نداشتم؛ اما اكنون كه با من بيعت كردند حجت بر من تمام شد. چون شما حضور پيدا كرديد و حاضر شديد مرا يارى كنيد، حجت بر من تمام شده و تكليفم براى گرفتن حق خلافتم منجَّز شده است.
اين فرمايش اميرالمؤمنين(عليه السلام) در واقع اشاره به اين قاعده كلى است كه اصولا «تكليف داير مدار قدرت است». وقتى در مقابل دهها هزار نفر، حضرت على(عليه السلام) فقط دو سه نفر طرفدار داشت؛ چطور مىتوانست با آنها بجنگد؟ از اين رو چون قدرتى نداشت تكليفى هم براى احقاق حق خود و تشكيل حكومت نداشت؛ اما حق حكومت داشت؛ حقى كه خداى متعال براى آن حضرت قرار داده بود. آن گاه كه يار و ياور پيدا كرد و مردم جمع شدند و با ايشان بيعت كردند، تكليف بر آن حضرت منجَّز شد، و از اين رو حكومت را در دست گرفت. از مجموع فرمايشات اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز چيزى جز اين فهميده نمىشود. آنچه كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) را به صحنه مىكشاند، آن گونه كه خود مىفرمايد، تكليفى است كه بر اثر حضور مردم بر گردن آن حضرت آمده است. تكليف على(عليه السلام) اين است كه در صورت