پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از اين مىترسيد كه با اعلان خلافت حضرت على(عليه السلام) ، بين مسلمانها اختلاف بيفتد و بعد از رحلت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) همه زحمتها هدر برود. از همين رو بود كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) اعلام عمومى و صريح خلافت حضرت على(عليه السلام) را تأخير مىانداختند. طبق برخى از روايات ـ يا استنباطى كه از روايات شده ـ اين دستور از روز عرفه (نهم ذى الحجه) به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) داده شد كه حضرت على(عليه السلام) را به جانشينى خود معرفى كند؛ اما ايشان كه نگران اختلاف امت بودند تا روز هجدهم ذى الحجه اين مسأله را به تأخير انداختند. تا اين كه روز هجدهم، در غدير خم، جبرئيل نازل شد و مهار اسب پيامبر(صلى الله عليه وآله) را گرفت و فرمود: خدا مىفرمايد، همين جا بايد خلافت على(عليه السلام) را ابلاغ كنى: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ؛1 نترس! خداوند جلوى اين فتنه را خواهد گرفت، تو بايد خلافت على را ابلاغ كنى و وظيفهات را انجام دهى. نترس از اين كه تو را متهم كنند كه بر اساس گرايشهاى خويشى و قومى داماد خودت را به جانشينى انتخاب كرده اى. اين جا بود كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دستور داد مردم در غدير خم جمع شوند، و مسأله را با صراحت ابلاغ فرمود.
در هر صورت، همه سخن بر سر اين مسأله است كه حضرت على(عليه السلام) از سوى خداى متعال تعيين شده بود و اين طور نبود كه مردم حقى داشتند و به آن حضرت واگذار كردند. هنگامى كه خداوند در مسألهاى حكمى صادر فرمود، مردم در مقابل خدا چه حقى مىتوانند داشته باشند؟ قرآن كريم مىفرمايد: