حب دنيا، و در رأس آن حب مال و حب رياست جستجو كرد. البته شدت اين عامل در تمام مردم به يك اندازه نبود و در برخى افراد بسيار بيشتر از ديگران بود. همانگونه كه در ابتداى اين بحث اشاره كرديم، به طور طبيعى در هر جامعهاى معدودى از افراد هستند كه نقش اول را در سرنوشت آن جامعه بازى مىكنند. در ادبيات سياسى و اجتماعى معمولاً از اين افراد به «نخبگان» تعبير مىشود گرچه معمولاً فعاليتهاى اجتماعى به ملت و توده مردم نسبت داده مىشود، اما اگر روند انجام اين امور مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار گيرد، اين نتيجه حاصل خواهد شد كه سر منشأ آنها در اصل به چند نفر باز مىگردد. اين قبيل افراد نوعاً از هوش، خلاقيت و قدرت طراحى و برنامه ريزى بالايى برخوردارند. در اين بين، برخى نخبگان ـ كه تعدادشان كم هم نيست ـ به دليل عدم پاى بندى به تقيدات، اصول و ارزشهايى خاص، از انعطاف پذيرى بالايى نيز برخوردارند و مىتوانند افراد مختلف را با هر تفكر و مسلك و مرامى، اعم از شيطانى و الهى، به خود جذب كنند و به سرعت خود را با هر طرح و برنامهاى تطبيق دهند و همراه كنند.
در صدر اسلام نيز اوضاع اين گونه بود كه عدهاى محدود، طراح حوادث بودند و در جريانات، نقش اصلى را ايفا مىكردند و اكثريت مردم نيز تحت تأثير عواملى خاص از آنها تبعيت مىكردند. اين سردمداران نيز عمدتاً عاشق پول يا مقام بودند.
از ديد روان شناختى، از بين پول و مقام، كسانى كه عاشق مقام هستند، بايد از رشد فكرى بيشترى برخوردار باشند؛ چرا كه علاقه به مال امرى عمومى است و روشن است كه با پول و مال دنيا بهتر مىتوان وسايل