اينان با دعوى اسلام چنين مىگويند؛ چنان كه ابليس هم بدون اينكه خداىتعالى را انكار كند، مىگفت: اگر اين تكليف را از من بردارى، تو را آنچنان مىپرستم كه كسى چنين عبادتت نكرده باشد. و چون خود را رانده شده درگاه حقتعالى ديد، بر گمراه كردن بندگان خدا سوگند ياد نمود، هرچند ظاهر عباداتشان محفوظ باشد. آرى، غرور و هوسبازى و استمرار گناه انسان را به چنين ورطهاى مىكشاند و سرانجامى كه خداىتعالى براى اينان ترسيم فرموده، به مسخره گرفتن آيات الاهى است:
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللهِ وَكانُوا بِها يَسْتَهْزِءُونَ؛[1] سپس عاقبت بدكاران، دروغ انگاشتن آيات خداوند و مسخره كردن آنها شد.[2]
مواظب لشكريان ابليس باشيد كه با لشكر پياده و سوارهاش شما را محاصره نكند؛ زيرا او يارانى دارد كه براى انسان ناديدنى است:
إِنَّهُ يَريكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ؛[3] او و دار و دستهاش شما (انسانها) را از آنجا كه شما آنها را نمىبينيد، مىبيند. ما شياطين را سرپرست افراد بىايمان قرار داديم.
[1] روم (30)، 10. [2] اين ترجمه بر اساس آن است كه «عاقبة» خبر مقدم باشد و «أنْ كذّبوا» اسم مؤخّر؛ ولى مرحوم طبرسى، پيش از اين وجه، تركيب ديگرى ذكر كردهاند، و آن اينكه، به جاى «أنْ كذّبوا» «السُّوأى» را اسم كان بدانيم، و عبارت بعدى را بيان علتِ اين «بدعاقبتى» در نظر بگيريم (مجمع البيان، ج 7و8، ص 463). در اين صورت معنا چنين است: سپس عاقبت بدكاران، «بدى» خواهد بود؛ چرا كه اينان آيات خداوند را دروغ انگاشته و به مسخره گرفته بودند. ر. ك: الميزان، ج 16، ص 159؛ اعراب القرآن الكريم، ج 7، ص 476 و الجدول فى اعراب القرآن و صرفه، ج 10، ص 156. [3] اعراف (7)، 27.