«خودبزرگبينى» كه به آن دست نخواهند يافت، وجود ندارد. پس به خداوند پناه آور؛ چرا كه او شنوا و بيناست.
آنان روش خود را مقتضاى تحقيق دانسته و مىگويند كار عالمانه بايد با «بىطرفى كامل» باشد و اگر جايى ببينيم اسلام غلط گفته، صريح خواهيم گفت اينجا غلط است و يا احياناً العياذ باللهـ قرآن را هم نقد كرده و خطاهاى آن را بازگو كنيم. بدينسان فردى كه در بين اهل محل خود نيز اعتبارى ندارد، با چنين كوتهانديشى و موضعگيرى خلاف تحقيق[1]، در پى دست و پا كردن منزلتى است تا ميليونها افراد بىخبر، او را فردى ممتاز دانسته و براى دعوت وى براى سخنرانى در دانشگاههاى مختلف جهان مدتها وقت صرف كنند و پول و جوايز فراوان عايدش شود.
به درون خود بنگريم
ما چگونه هستيم؟ بايد خود را بيازماييم؛ زيرا تحسين و تمجيد ديگران[2]
[1] پيداست كه «بىطرفى» در تحقيق، امرى ممدوح؛ بلكه شرط لازم آن است؛ ولى اين شعار در بعض موارد، همچون آزادىخواهىهاى غربيان، و در عين حال قتلعامهاى آنها براى دموكراسى است. مگر نه اين است كه ادعاى راستين اسلاميّت به معناى درك مبانى روشن و قابل دفاع اسلام است؟ پس كسى كه به عنوان اسلامشناس سخن مىگويد، در واقع مقدمات مستدلِ وحيانى بودن قرآن كريم و اعجاز آن را پذيرفته است، و اگر هنوز به اين درجه از ايمان نرسيده، باب تحقيق و گفتوگو بسته نيست و براى پرسشهاى كاوشگرانه او، پاسخهاى متين و منطقى وجود دارد؛ ولى پيش از هرگونه بحث و گفتوگو و بدون رعايت موازين علمى، نقطه مقابل را فرياد نمودن و با ترفندهايى حسابشده ذهن افرادى را كه مجال كاوش عميق نيافتهاند منحرف كردن، جوانمردانه به نظر نمىرسد. [2] «رُبَّ مَفْتون بِحُسْنِ الْقولِ فيه؛ چهبسا فردى كه فريفته سخن نيك ديگران در مورد او گردد.». نهجالبلاغه، حكمت 454 (462).