مشخصى كه خداى تعالى براى آنها تعيين نموده، نبود، يك چشم به هم زدن هم روح آنان در كالبد جسم درنگ نمىكرد؛ چرا كه اشتياق به ثواب و وحشت و ترس از عقوبت خداى تعالى چنينشان ساخته بود.
گاهى انسان به افرادى برمى خورد كه توجهشان جاى ديگرى است و به زحمت بايد وادارشان كرد كه نظرى بيفكنند و با ما همسخن شوند. مرحوم علامه طباطبايى(قدس سره) هنگام تدريس، نگاهشان به بالا بود، به نحوى كه انسان تصور مىكرد در آن بالا مطلبى نوشته شده است و ايشان آن را قرائت مىكنند. و هنگام راه رفتن به سختى مىبايست توجه ايشان را جلب كرد. حتى از حركات لبها و صدايى كه احياناً به گوش مىرسيد، متوجه مىشديم كه ايشان هنگام طى كردن راه مشغول خواندن نافله هستند.
خوشا به حال آنان كه در مسيرى كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) ترسيم فرمودند، گام برداشتند و با اين عبارت زيباى جانشين پاك آن بزرگوار، حضرت امامحسين(عليه السلام)، خداى مهربان را ياد كردند:
...إلهى أَمْرتَ بِالرّجوعِ إلى الآثار فَارْجعْنى إليكَ بِكسْوَةِ الاَْنْوارِ وَ هِدايَةِ الاِْسْتِبْصارِ...؛[1] معبودا! فرمان دادهاى كه به آثارِ (صُنع تو) برگرديم (و تو را از راه آثارت بشناسيم، نه در كُنْه ذاتت به كنكاش برخيزيم) پس مرا با پوشش نور و راهيافتگىِ بينشِ صحيح، به سوى خود برگردان.
نگاهى دوباره به مجموعه خطبه
با تشكر از درگاه خداى متعال كه توفيق تنعّم به نعمت والاى عرض ادب هرچند اندكـ به پيشگاه باعظمت مولايمان اميرالمؤمنين(عليه السلام) و خوشهچينى از خرمن پرفيض آن امام همام را روزيمان فرمود، عاجزانه از
[1] بحارالانوار، ج 98، ص 226، (دعاى عرفه)، به نقل از سيد بن طاووس.