او هيچ گاه طمع خود را از دانشوران و نكتهسنجان و از مستمندان و فرودستان برنخواهد داشت. وى در سوگندى كه با جسارت كامل به عزّت[1] خداى بزرگ ياد كرد، هيچ يك از اين دو ويژگى را استثنا نكرد، و تنها ملاك او براى استثنا، مخلَص[2] بودن است.[3]
گاهى ديده مىشود تهيدستى از اينكه يكى از اجدادش از سوى پادشاهى ظالم حاكم كورهدهى دورافتاده بوده، افتخار مىكند. پرسش اين است كه آن شخص جز سوزانتر كردن آتش جهنم براى خود، چه گلى به سر مردم زده تا نوه چندمش كه خود در فقر و فلاكت روزگار سپرى مىكند، به چنان منصب بر باد رفتهاى مباهات كند؟
چنان كه در مورد علم بايد گفت نهتنها مصونيتآفرين نيست، بلكه بر اساس گزارش قرآن كريم اختلافهاى پديد آمده در اديان را دانشآموختگان ايجاد كردهاند:
[1] در ميان صفات فراوان، انتخاب اين صفت از سوى آن عابد پرسابقه رانده شده، بسيار جاى تأمل و دقت دارد. ص (38)، 82. [2] به صيغه اسم مفعول، كسانى كه خداوند خالصشان كرده است، و از حيطه نفوذ و سوء استفاده ابليس، به دور هستند. [3] البته خداى تعالى هم در سوره مباركه حجر، در پاسخ وى، اصل را بر سلطه نداشتن او بر بندگان خود دانست و فقط كسانى را كه خود پيروى از شيطان را برگزيده باشند، مقهور وى معرفى فرمود: «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ». حجر (15)، 42. [4] ص (38)، 82ـ83؛ مشابه: حجر (15)، 40. [5] بقره (2)، 213؛ جاثيه (45)، 17؛ آلعمران (3)، 19 و....